جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

حسین منزوی

به نظر من حسین منزوی را باید فرمانروای بلامانع غزلهای عاشقانه معرفی کرد.بخاطر اینکه وی  تصاویر تغزلی را در یک متن زبانی خیلی شفاف و جاندار ارایه داد.

 بلی باید متذکر شد. حسین منزوی راباید یکی بزرگ‌ترین غزل‌سرایان معاصر دانست زیرا ضمن وفاداری به ساختار سنتی غزل، در زبان و دایره‌ی واژگان نیز نوآوری‌های دل‌نشینی را رقم زد. او یکی از نوآوران غزل معاصر بود که غزل را با مایه‌های شعر نو بیان کرد .به نظر حقیر حسین منزوی را به گواهی غزل‌هایش باید ماندنی‌ ترین پرچم‌دار غزل عاشقانه در دهه‌های اخیر نامید. چون عشق در آثار او که اغلب غزل است، چنان زنده و پویاست که منزوی را به «شاعر همیشگی عشق» بدل کرده است. او خود درباره عشق در غزل می‌گوید: «هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته‌اند، ولی به گمان من، تغزل می‌تواند هر نوع حدیث نفسی را در بربگیرد، حتی اگر اجتماعی و عرفانی باشد.»  حسین منزوی بی‌تردید یکی از قله‌های غزل معاصر فارسی به شمار می‌آید. این در حالی است که غزل عاشقانه در دورة معاصر به واسطة شهریار و تنی چند از غزل‌پردازان حرفه‌ای کشور به تثبیت رسیده است. رویکرد حسین منزوی به غزل عاشقانه با زبان نیمایی آغاز شده و با زبان سنتی گره خورده است. تفاوت این شاعر با شهریار و طیف غزل‌پردازان سنتی، در تصویرآفرینی‌های نو و بافت نرم تغزل به لحن صمیمانه است.

 

 

این شاعر غزل‌پرداز معاصر که در موجاموج شعر نو اصالت خود را حفظ نموده و به افراط نگرویده و نزد تحصیل‌کردگان و دانشگاهیان تشخیص خود را حفظ کرده، به‌عنوان چهره‌ای شاخص در غزل نو شهرت یافته است.

 

 

با توجه به اینکه او در قالب قدیمی غزل شعر می‌ گفت ، اما شاعری معاصر بود . « یکی دیگر از رازهای ماندگاری غزل منزوی چنانچه در اول مطلبم خدمت دوستان عرض کردم عشق است که موضوع تمام غزل ‌های اوست و البته موضوع عشق وقتی در غزل ریخته می‌ شود ، نمی‌ تواند به‌ تنهایی معاصر بودن را تضمین کرد ، بلکه مستلزم نگاه معاصر شاعر نیز هست ... آن چه به نظر من غزل منزوی را معاصر می‌کند ، زبان و بیان ویژه ، صور خیال ، نگاه متفاوت و مضامین معاصر اوست . »

 

 در باره موسیقی خدمت دوستان عرض کنم هر شاعری در شعر فارسی هر چقدر که آشنایی ‌اش با موسیقی بیشتر باشد ، شعرش دلنشین ‌تر و روا‌ن‌ تر خواهد بود . حسین منزوی نیز سخت تحت تاثیر موسیقی بود و این به روانی و موسیقایی بودن کلامش کمک زیادی کرده است .او بیشتر غزل‌سرا بود هرچند گاهی شعر سپید هم می‌سرود.یکی دیگر از ویژگی‌های منزوی، زبان‌آگاهی اوست و همین زبان‌آگاهی، او را از دیگر شاعران متمایز می‌کند. در شعرهای اغلب غزلسرایان، سهل‌انگاری‌های زبانی وجود دارد، اما منزوی تا حد زیادی از این ایراد مبراست. دلیل این زبان‌آگاهی هم می‌تواند ذات مستعد منزوی باشد و هم می‌تواند سواد او و شناخت دقیقش از زبان فارسی باشد.حسین منزوی غزل را به شیوه ای شبیه به شعرنو می سرود و نظم فاخری را دنبال می کرد.منزوی گرچه در قالب قدیمی غزل شعر می گفت، اما شاعری معاصر بود. 

 

 

او آنقدر زیبا غزل می گفت و تغزل در غزل هایش موج می زد که شعر سپیدش را تحت الشعاع قرار می داد.شاعران بزرگ روزگار،  افرادی هستند که اشعارشان به صورت مثل رواج می یابد. منزوی این خصوصیت را داشت و شعرهایش در زبان مردم جاری شد. حال آنکه یکی از مشکلات غزل امروز ما این است که نمی تواند به صورت ضرب المثل در حافظه  مردم جای بگیرد.روزگار جوانی منزوی از سال های 45 تا 57،  روزگار رویکرد به مسائل اجتماعی و سیاسی بود. در آن روزگاری که غزل مهجور بود، کار منزوی و امثال او،  کاری کارستان به شمار می رفت. امروز غزل گفتن شاید چندان دشوار نباشد، اما در آن دوره،  زنده کردن غزل، کاری سترگ به شمار می رفت.

چنانچه خدمت دوستان عرض کردم ، منزوی عشق را در غزل زنده کرد و ابیاتی را که سرود .مجنون بیابان‎ها را به مجنون خیابانی و امروزی تبدیل و به جامعه معرفی کرد. عشق منزوی قابل لمس است و مانند سایر انسان‎ها در خیابان راه می‌رود و حرف می‌زند، در واقع عشق منزوی ماورایی نیست.سبک منزوی خاص است که شعر انتزاعی را کنار گذاشته و عینیت را جایگزین آن کرده است، به گونه‎ای که خود را جوجه ققنوس نیما معرفی می‎کند. زبان، موسیقی، تخیل و تفکر نوآورانه‎ای در شعر منزوی وجود دارد، به گونه‌ای که با خواندن شاهکارهای منزوی بدون این‌که نام وی در کنار کار باشد می‎توان تشخیص داد این اشعار برای شاعر امروزی و منزوی است؛ در واقع آثار وی امضای خود شاعر است، لذا به جرأت می‎توان گفت منزوی پدر غزل معاصر است.

 

 منزوی زودتر از خیلی از هم‌نسلان خود مردمی بود و این مردمی بودن به معنای انقلابی بودن هم هست. او با مردم بود و این به سه شیوه در شعرش نمود داشته است. گاه در میان مردم برای آنها شعر می‌گفت و گاه در خلوت خود باز هم برای آنها می‌گفت. تمام این مقوله‌ها را می‌توان در شعر منزوی دید و جست. برخی او را شاعر آیینی نمی‌دانند، حال آنکه منزوی بیش از 30 شعر برای بزرگان دینی سروده است، بدون اینکه به این امر تظاهر کند؛ چرا که همه این اشعار از عمق وجود او نشأت می‌گرفت و به مرحله ظهور می‌رسید. برای شناختن منزوی باید بارها آثار او را خواند و بررسی کرد.من همیشه منزوی را شاعری برای فرداها نامیده ام  .تمامی این ویژگی ها باعث شده است تا منزوی محدود به یک زمان خاص نباشد. زیرا منزوی هم شاعر امروز است و هم شاعر فرداها. مانند حافظ که هم شاعر عصر خودش بود، هم شاعر امروز و هم شاعر فرداها. این از همراهی منزوی با عصر و زمان خودش نشأت می‌گیرد. او را در غزلش یک انسان نوگرا می‌بینیم، در شعر نیمایی الهام‌گیرنده دقیقی از این سروده‌ها می‌یابیم و در نهایت او را آگاه به شعر آزاد درمی‌یابیم. در حوزه ترانه هم او این ویژگی را دارد؛ شاعری است که روح ترانه را در این موقعیت درک می‌کند.

 


و امازندگینامه کوتاه ومختصرش

حسین منزوی در سال ۱۳۲۵ در زنجان در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. وی از سنین جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۶ به عنوان شاعر خود را مطرح کرد و غزل‌های او مورد توجه غزل‌سرایان قرار گرفت.

منزوی در سال 1346 وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران . اما این رشته را رها کرد و به جامعه‌شناسی رو آورد اما این رشته را نیز ناتمام رها کرد و در سال 1350 مجموعه شعر حنجره زخمی تغزل ‌‏را منتشر کرد.این کتاب در بخش شعر جهان‌‏ جایزه فروغ فرخزاد  که در آن دوران جزء معتبرترین جوایز ادبی کشورمان بود را به دست آورد.‌پس از انتشار این کتاب در صداو سیما  مشغول به کار شد و در این دوران برنامه یک شعر یک شاعر را تهیه وکارگردانی کرد. 

در همین دوران منزوی بسیاری از ترانه‌ها و تصنیف‌هایش را ساخت و تعدادی از آنها مورد توجه قرار خوانندگان مطرح آن روز قرار گرفت.وی مدتی مسئول صفحه شعر مجله ادبی رودکی بود و در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این مجله همکاری داشت. در سال‌های پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند.حسین منزوی هرگز کار دولتی نداشت و تنها با انتشار شعرهایش گذران عمر کرد. وی در شعر سپید نیز دستی داشت، موسیقی را خوب می شناخت و صدا و خط خوبی نیز داشت. حسین منزوی در سال 1383 پس از مدتها رنج از بیماری قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران درگذشت.

 

 

 

 

 

 

ای یار دور دست که دل می بری هـنوز

چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز

هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان

در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز

سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین!

عـمـرم گذشت و تـوام در سـری هـنـوز

ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال ها

از هـر چـراغ تـازه، فـروزان تــری هـنــوز

بـالـیـن و بـسـتـرم، هـمـه از گل بیاکنی

شب بر حریم خوابم اگر بـگـذری هـنـوز

ای نـازنـیـن درخـت نـخـسـتین گناه من!

از مـیـوه هـای وسـوسـه بــارآوری هنوز

آن سیب های راه به پـرهـیـز بـسـتـه را

در سایه سار زلف، تو مـی پـروری هنوز

وان سـفــره شـبــانــه نـان و شـراب را

بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز

با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم

آه ای شراب کهنه کـه در ساغری هنوز


حسین منزوی
 

 

 

 

 

شعر زیبا حسین منزوی برای دخترش غزل

دخترم! بند دلم غمگینم!

شیشه عمر غبار آگینم!

جوجه گم شده در توفانم!

شاخه خم شده از بارانم!

ای جگر پاره ام! ای نیمه من !

میوه عشق سراسیمه من!

گل پیوند دو غربت! غزلم!

حاصل ضرب دو حسرت!غزلم!

ارث عصیان معمایی من!

امتدادخط تنهایی من!

ساقه سرزده از نخل تنم!

جویی از سیل خروشان که منم!

کوکب بخت شبالوده من!

غزل طبع تبالوده من!

غزلم! آینه اندوهم!

بانک افکنده طنین در کوهم!

              ***
پدرت خرد و خراب و خسته

خسته ای بر همگان در بسته

خانه جن زده متروک است

که پر از همهمه مشکوک است

روح ها-خاطره ها-اینجایند

می روند از دلم و می آیند

یادها خیل کفن پوشانند

جز من از هر که فراموشانند

کدرم پنجره بازم نیست

کسلم رخصت آوازم نیست

             ***
در پی همقدمی همنفسی

ایستادم که تو از ره برسی

آمدی ؟ باز کن این پنجره را

پر از آواز کن این حنجره را...

از : حسین منزوی

 

 

 

 

از زیبا ترین و معروف ترین شعر های حسین منزوی

 

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست

 

آن جا که باید دل به دریا زد همین جاست

 

در من طلوع آبی ِ آن چشم ِ روشن

 

یادآور ِ صبح ِ خیال انگیز ِ دریاست

 

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت

 

آنک چراغانی که در چشم ِ تو برپاست

 

بیهوده می کوشی که راز ِ عاشقی را

 

از من بپوشانی که در چشم ِ تو پیداست

 

ما هر دُوان خاموش ِ خاموشیم ، اما

 

چشمان ِ ما را در خموشی گفت و گوهاست

 

****

 

دیروزمان را با غروری پوچ کـشتیم

 

امروز هم زان سان ، ولی آینده ماراست

 

دور از نوازش های دست مهربانت

 

دستان ِ من در انزوای خویش تنهاست

 

بگذار دستت راز ِ دستم را بداند

 

بی هیچ پروایی که دست ِ عشق با ماست

 

حسین منزوی

 

«روحش شاد ویادش گرامی باد»

 

بقلم ت- منصوری

 

 

پیروزی

با سلام خدمت دوستان

برد شیرین تیم فوتبال ایران مقابل بحرین به همه ی ما چسبید

انشا اله ایران و ایرانی در همه ی زمینه ها پیروز و سربلند باشند .

احساس میکنم با اومدن نرم افزار ها و فن آوری های جدید و موبایلی کمتر وبلاگ و وبلاگ نویسی پشتیبان داشته باشه ؛ البته شایدم چون خودم کمتر وقت می کنم به وب سری بزنم همچین تصوری دارم

اما کلا دلم برا اون دوران که مرتب مطلب مینوشتم خیلی تنگ شده

از طرفی تو محیط های اجتماعی جدید هم عضو نشدم و بهتر بگم خوشم نیومد که عضو بشم یا حتی نگاه کنم برا همین موندیم تو همین صفحات خاطره انگیز وبلاگ

 امید که دوستان قدیمی فراموشمون نکرده باشند

مهتاب، کوه و برف

صبح جمعه 19 دیماه بعد از یک روز برفی و کولاک شبانه به اتفاق دوستان گفتیم کوهی بریم و صحنه های بکر پس از بارش رو ببینیم علی الرقم هشدار شب قبل که به صدا و سیما داده بودیم از طریق هیئت بازهم تعدادی افراد رو توی مسیر دیدم که با تجهیزات نامناسب و کفش های معمولی داشتند صعود می کردند عده ای هم از میانه های مسیر میدان میشان برمی گشتند چون هم مسیر برف داشت  و هم هوا سرد بود ناگفته نماند خیابانها هم ساعت 6/30 صبح اکثرا لغزنده و لیز بودند مسیر گنجنامه هم که در پیچ آخر مسیر کمی صعب العبور شده بود بلاخره با هر زحمتی بود ماشین رو ابتدای جاده پیست پارک کردیم و با تعجب از تعداد زیاد ماشین های پارک شده و تعداد کثیر افراد صعود کننده از مسیر زیر پناهگاه میدان میشان به پناهگاه رسیدیم و صبحانه را خوردیم و با دیدار خیلی از دوستان و کوهنوردان قدیمی و جدید و خوش و بش با این دوستان تصمیم به بازگشت گرفتیم و همراه با ابری شدن دوباره هوا برگشتن را شروع کردیم در بازگشت هم چون مسیر ابتدای جاده پیست را از میدان گنجنامه پاک کرده بودند ماشین در تل یخ و برف تراشیده شده از کف جاده گیر افتاده بود که با کمک و مساعدت دوستان بیرون آمد و به خانه بازگشتیم

کیک شربتی

 

امشب سخن از جان جهان باید گفت  / توصیف رسول انس و جان باید گفت

 

در شام ولادت دو قطب عالم  / تبریک به صاحب الزمان باید گفت . . . 

سلام دوستان میلاد با سعادت پیامبر اسلام وامام جعفر صادق (ع) روبه همه دوستان گلم که به وبلاگم سر می زنند تبریک عرض می کنم. 

به مناسبت این عید فرخنده تصمیم گرفتم شیرینی بپزم.قبلا این کیک شربتی رو توی وبلاگ شف طیبه عزیز دیدم وخیلی خوشم اومد.این شیرینی رو بارها خوردم وبی نهایت دوست داشتم .جاداره از این دوستم تشکرکنم بخاطر دستور خیلی خوبشون.

مواد لازم

آرد2 پیمانه شیرینی پزی

ماست 1 پیمانه

روغن مایع یا جامد 1 پیمانه

تخم مرغ 3 عدد

هل آسیاب شده 1قاشق چایخوری

بکینگ پودر 1/5 قاشق چ

پودر پسته ونارگیل برای تزیین

 برای شربت این کیک

آب 1 پیمانه 

شکر 1پیمانه گلاب 1/3 پیمانه

زعفران 1/5 قاشق چ

ابتدا روغن وشکر رو می زنیم تا خوب مخلوط بشه ودونه های شکر خوب حل بشه سپس تخم مرغ هارو دونه دونه اضافه می کنیم وبا همزن خوب خوب هم می زنیم. باید با حوصله فراوان اینکار رو انجام بدیم تا کیک با کیفیتی داشته باشیم.هل رو اضافه کرده همزده بعد ماست رو اضافه می کنیم .ماست باید شیرین باشه وگرنه کیکتون میبره وپودر میشه. آرد وبکینگ پودر رو الک می کنیم وبا مایع مخلوط کرده زیاد نباید هم بزنیم در حدی که مایه ما هیچ گلوله ای نداشته باشه .توی سینی فر رو کمی چرب کرده وکاغذ روغنی می اندازیم ومایع رو توی سینی پخش می کنیم.سینی رو توی فر از قبل گرم شده با درجه 180 به مدت 20 دقیقه قرار می دیم. بعد با چنگال یا سیخ چوبی تست می کنیم اگه به چوب نچسبید کیک آماده است.

 

 

در ا ن زمان شربت رو درست می کنیم آب وشکر وزعفران رو می زاریم حدود ده دقیقه بجوشه بعد گلاب رو اضافه می کنیم واز روی شعله برمی داریم.شربت وکیک باید کاملا خنک بشه .وقتی از خنک بودن هر دو مطمئن شدید.کیک رو برش بزنید.بشکل مربع ویا لوزی ویا هر شکلی که دوست دارید .تمام این شربت رو بخورد کیک بدید تا کیک این شربت رو جذب خودش کنه. در نهایت یعنی آخر کار پودر نارگیل وپودرپسته با دست ودل بازی فراوان بریزید وکیکتون زیبا کنید

 

. این کیک مثل باقلوا وشاید از باقلوا هم خوشمزه تره. مرسی طیبه جون.

برنامه آبگرم محلات

بسمه تعالی 

جمعه مورخ 1393/10/12

سرپرست وگزارش نویس برنامه : امین اسحاقی 

زمان حرکت دروازه تهران اول خیابان امام خمینی با اتوبوس به تعد اد 33 نفر آغاز کردیم و در مسیر

حدود ساعت 8 توقف برای صبحانه و کمی استراحت کرده  و سپس در ساعت  8:30 ادامه مسیر

در ساعت 10 به مقصد رسیدیم در قسمت هتل پارساگاد برای استراحت مستقر شدیم و دوستان

شروع به گشت وگزار در منطقه گردشگری کرده و بعضی از دوستان هم در نیزار بسیار بزرگی شروع

به عکاسی و لذت بردن ازمناظر کوه ها شدن در قسمتی از کوهستان بچه ها آتش درست کرده و

چای آتیشی و لذت آن .

جای دوستان خالی و در کنار آتش شروع به خواندن تصنیف های سنتی بصورت گروهی کردند

که همه لذت بردیم از ساعت 13 تا 15:30 از استخر و آب درمانی بصورت دو سانس خانمها و آقایان

صورت گرفت وبعد از آن ناهار و چایی و بازی والیبال .

در ساعت 5 همگی سوار اتوبوس شده و حرکت به سمت نصف جهان آغاز کردیم . 

در بین مسیر برای استراحت دوستان توقف و در ساعت 21 به مبدا برنامه دروازه تهران رسیدیم . 

جای همه دوستانی که نبودند خالی ....

با تشکر از کلیه دوستانی که در این برنامه کمک کردن و تک نک نفرات شرکت کننده در برنامه