بشاگرد که چند سالیست از بخش به شهرستان ارتقاء یافته نیاز مبرم به توجه مثبت مسئولین دارد،کار،تلاش،همت،دلسوزی،وظیفه شناسی،وووکه این کلمات در کارنامه مسئولین چند ارگان بشاگرد به کلی وجود ندارد و حتی اگر از آنها بپرسید معنی این کلمات را نمیدانند و فقط بر میز ریاست تکیه و به منافع خود می اندیشند.مشکل اول محورهای ارتباطی روستاها دور افتاده به مرکز شهرستان است که بر طرف کردن این مشکل گرهی از مشکلات مردم گشوده میشود.سال گذشته بود که خبری در مورد زیر ساخت و آسفالت 12راه روستایی که استاندار محترم سفری به بشاگرد داشتند منعکس شد و حتی مسئولین اداره راه بشاگرد هم بهره برداری این 12 پروزه را تا پایان سال 91 وعده دادند که امیدواریم مسئولین به قول خود عمل کنند و این 12 پروژه را به بهره برداری برسانند،البته به کندی صورت میگیرد.اداره راه بشاگرد هم تاکنون کارنامه مثبتی از خود نشان نداده که قابل رضایت مردم باشد،چه درمورد راهای اصلی و چه در مورد راهای فرعی شهرستان.این روزها شاهد انتقادهای زیادی از فرمانداری و بخشداریها و شهرداریها و ادارات زیربط هستیم که نشان میدهد نمره مثبتی در کارنامه ندارند و نمیتوانند رضایت مردم را جذب کنند.فرماندار محترم که یک شخص غیر بومی هستند بایدعملکرد مثبتی را از خود نشان دهد و رضایت مردم را جذب کند و برای حفظ سمت خود باید تلاش بیشتری کند.امید میرفت که برای سمت فرمانداری شخصی انتخاب شود که مشکلات و محرومیتها و کمبودها ،رنجها،سختیها وووو مردم را درک کند و با جدیت کامل برای پیشرفت و توسعه منطقه تلاش کند.همچنین بخش دارهای محترم که افراد بومی منطقه هستند مردم از آنها انتظارات بیشتری دارند،اما به نظر میرسد از آنها هم انتقادهایی صورت میگیرد،انتظار میرود وقتی یک شخص بومی در منطقه مسئولیتی را بر عهده آن میدهند تلاش بیشتری باید انجام دهد چون خود رنج دیده محرومیت و سختیها است پس باید همت به خرج دهند وبدون ترس پیگیر رفع مشکلات ریز و درشت منطقه باشد.و از دو شهرداری که در بشاگرد فعالیت دارند هم حرفهایی شنیده میشود که بزرگ نمایی آنها جایزنیست و امیدواریم وظیفه شناس باشند،البته نمیتوان خدمات ادارات را نادیده گرفت،کارهایی انجام میشود اما به کندی ،انتظار میرود که بیشتر از این مسئولین باید همت به خرج دهند و پیگیر برطرف کردن مشکلات باشند اما تا جایی که بنده در روستاها پرسه میزنم کارنامه رضایت بخشی از مسئولین بین مردم مشاهده نمیشود.همچنین اداره آموزش وپرورش باید در خدمات دهی به مدارس روستاها توجه بیشتری داشته باشد،مدارس روستاها با مشکلات و کمبودهای فراوانی روبرو هستند که نیاز به همت و تلاش مسئولین دارد،البته در مدارس شهرهای گوهران و سردشت هم مشکلاتی به چشم میخورد که توجهی به آنها نمیشود خصوصا دبیرستان شهید بهشتی شهر گوهران.ادراه مخابرات شهرستان بشاگرد یکی از ناکارآمد ترین اداره شناخته شده که مدام از آن انتقاد میشود و نشان میدهد که این اداره هیچ خدمات دهی خوبی بین روستاها انجام نداده و همیشه صحبت از قطعی پی در پی خطوط همراه روستاهاست.در وبلاگ اخباربشاگرد دیده میشود که سناریویی در مورد رفتن بخشدارها منتشر کردند که مشخص نیست این موضوع صحت دارد یا کذب است و بعضیها رو خوشحال کرده و بعضی ها رو نگران،وجای سوال است ،آنهایی که از رفتن بخشدارها خوشحالند علتش چیست؟آیا نمیشود از یک فرد بومی برای پیشرفت و توسعه منتظقه حمایت کرد؟چرا باید بیگانه پسند باشیم؟چرا باید بشاگرد برای افرار غیر بومی اشتغال ایجاد کند؟ وقتی میبینید یک شخص بومی برای پیشرقت شهر خود فعالیت میکند دلیل نمیشود از کوچکترین کم کاری بر علیه آن سناریو و کذب منتشر و آنها را تخریب کرد،انتقاد ،پیشنهاد،نظر میتواند داد اما از رفتن یک شخص بومی که خود رنج دیده سختیهاست نباید خوشحالی کرد تا یک شخص غیر بومی روی کار آید که هیچ کاری را از روی دلسوزی انجام نمیدهد.مگر در همین منطقه بشاگرد افرار غیر بومی نیستند که مدیریت میکنند؟آیا کارنامه مثبتی دارند؟ و با جدیت پیگیر رفع مشکلات مردم هستند؟جای بسی خوشحالیست که افرادی بومی در چند اداره بشاگرد مدیریت میکنند.به جای اینکه مدیریت منطقه خود را به بیگانگان بسپارید، بهتر است خود آن را مدیریت کنید که رنج دیده آن منطقه هستی و میدانید چه کمبودهایی دارید.البته چرا اگر مشاهده شد که یک مسئول بومی هیچ کارایی مثبتی ندارد و مسئولیت پذیر نیست و توجهی به مشکلات منطقه ندارد رفتن و تعویض آن جایز است. مهمتر از همه امنیت منطقه..منطقه بشاگرد گذرگاهی برای عبور و مورور و حمل مواد مخدر برای سوداگران مرگ شده که این امر باعث نگرانی مردم شده که هم امنیت منطقه به خطر می افتتد و هم خطری جدی برای جوانان است.بهتر است که مسئولین امنیتی شهرستان در این خصوص همت بیشتری به خرج دهند از بروز چنین خطراتی جلوگیری کنند.
جهالت در عصر دانایی
پیدایش گروه خون ریز داعش که با اشغال استان های شمال عراق سر خط اخبار گردیده یک امر عادی نیست . درباره این جریان نباید به این نکته که توسط غرب ومهره های منطقه ای آن خلق شده وآلت دست آنهاست اکتفا کرد.زیرااین، یک جریان حساب شده با اهدافی از پیش تعین شده می باشد که بر خلاف ظاهر جنون آمیزی که دارد ، با برنامه به پیش می رود به عبارتی برنامه ریزانی دارد که نه تنها دیوانه نیستند بلکه بسیار دقیق و هوشمندانه عمل می کنند وبه همین دلیل باید با برنامه دقیق با آنان مقابله شود.
با نگاهی به حوادث پر شتاب منطقه به خوبی می توان در یافت که گروهک داعش گرچه از حمایت های گسترده برخی کشور های تحقیر شده وقدرت طلب منطقه بر خوردارند اما با توجه به این که رویه وعمل کرد این گروهک تکفیری به گونه ایست که تفکر مخالف را بر نمی تابد ودوست دشمن نمی شناسد .وبه دنبال توسعه منطقه نفوذ خود است، بنابراین حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای آنان بدانند که خودشان ازگزند این بلیه در امان نخواهند بود.قرائن وشواهد آن اکنون در منطقه ونیز در کشورهای غربی هویدا شده است.الحمدلله متولیان آن در دام خود ساخته گرفتار آمدند وفریاد سر می دهند ودنیا را به کمک می طلبند.
در حال حاضر افکار عمومی جهان این نکته را به خوبی در یافته که «داعش» بهانه ای برای مداخله علیه سوریه و عراق در نهایت جبهه مقاومت بوده و اصولاً داعش گروهی نیست که نابودی آن نیاز به ائتلاف چهل کشور غربی وعربی داشته باشد.وکافی است این دولت ها حمایت های مالی ،تسلیحاتیو اطلاعاتی رااز این گروهک منفور قطع کنند.وبا افکار عمومی بازی نکنند.
ونکته حائز اهمیت در حوادث اخیر این است که سیاست دشمن پلید در این عصر وزمانه اعمال تاکتیک «مشغول سازی» جوامع اسلامی است به همین دلیل در اتاق فکرشان پشت سر هم فرقه هایی چون القاعده، طالبان، ارتش آزاد، داعش را طراحی و خلق کردند وبا ایجاد درگیری وتشدید نزاع بین امت اسلامی اهداف شوم خود را دنبال می کنند.این داستان سری دراز دارد،اکنون نیزقصد دارند فرقه جاهل تر از گروه های مذکور را ه با نام «فرقه شیرازی»با همان مدل طراحی و در داخل ایران اسلامی عملیاتی کنند. خلاصه سخن آن است فرایند ساخت , پرورش ومقابله با این دسته ویروس ها ی جهالت از مدل ساخت ویروس آبولا تبیعت میکند سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا این ویروس را تولید، توسط عوامل خود فروخته توزیع ومنتشر می سازند ودر نهایت خودشان ادعا مبارزه با آن را سر می دهند
.فاعتبروا یا اولی الا بصار
شبکه العربیه اعلام کرد: «ارتش اسرائیل حالت فوق العاده را در پی رصد کردن 5لبنانی در اطراف شهرک های صهیونیست نشین اعلام کرد. این افراد از طریق مرز لبنان با شهرک "کفار جیلعادی" در شمال اسرائیل قصد داشتند تا وارد سرزمین های اشغالی شوند.»
خبرنگار شبکه العربیه در منطقه جولان خبر داد: «این 5نفر بعد از رصد شدن توسط نیروهای ارتش، در یکی از مناطق هم مرز در شمال اسرائیل مخفی شدند. این مسئله باعث شد تارئیس ستاد مشترک ارتش به خاطر اوضاع حاکم در شهرک های شمالی، سفر خارجی خود را لغو کند.»
این شبکه خبری در ادامه گزارش داد: «در این میان، نیروهای ارتش اسرائیل به محل اختفای لبنانی ها هجوم بردند و در آنجا مستقر شدند و از شهرک نشینان خواستند تا از خانه هایشان خارج نشوند. ارتش اسرائیل راه های منتهی به مرز شمالی با لبنان را به خاطر ترس از وجود تونل های زیرزمینی بست.»
این شبکه خبری در پایان افزود: «نیروی هوایی ارتش اسرائیل در منطقه راهبردی "شبعا" جنگنده های خود را به پرواز درآورد و نیروهای بین المللی ناظر بر اوضاع در طول مرز لبنان و اسرائیل مستقر شده اند.»
روزنامهنگار سرشناس عرب افزوده است: اسرائیل نمیداند که عکس العمل به این جنایت از کجا و چگونه و با چه سلاحی خواهد بود و معلوم نیست که این واکنش از جنوب لبنان یا بلندی های جولان اشغالی یا خارج از فلسطین داده خواهد شد.
اکنون، وحشت سرتاسر اسرائیل را فراگرفته است و احتمال عملیات انتقام جویانه از خود عملیات انتقام دردناک تر است.
البته اسرائیل حق دارد احساس نگرانی و وحشت کند چرا که فرمانده کل سپاه پاسداران ایران در سخنان گفت: اسرائیل باید منتظر پاسخ ویرانگر باشد و سپاه پاسداران به حمایت هایش از مجاهدان و مبارزان مسلمان در منطقه تا نابودی جرثومه فساد از جغرافیایی سیاسی در منطقه ادامه خواهد داد از این رو، پاسخ به این جنایت، حتمی است و درهای جهنم را به روی دولت اشغالگر باز خواهد کرد.
به هر حال اسرائیل روزهای سخت توأم با خطراتی را در پیش دارد بطوری که سران رژیم ابتکار عمل را از دست خواهند داد.
در بخشهایی از این یادداشت آمده است:
«به دنبال ضربات دو روز گذشته اسرائیل که منجر به قتل ۶ تن از اعضای حزب الله و یک ژنرال عضو سپاه پاسداران ایران شد که در قنیطره سوریه حضور داشتند، فریاد هلهله و خوشحالی بسیاریها سر به آسمان کشید.
شکی نیست در صورتی که بار دیگر جنگی میان اسرائیل و حزب الله و یا حتی با ایران صورت گیرد، بسیاری از عربها برای شکست حزب الله و ژنرالهای ایرانی همپیمانش دعا خواهند کرد.
این احساس شگفت آور نشانگر تحول همپیمانیها و تغییر مواضع سیاسی در منطقه است. در این صورت اگر یک کشمکش منطقهای به طور مثال میان یک کشور عربی و ایران روی دهد و اسرائیل به طور صریح و آشکار در جبهه عربی جای گیرد، تودههای عرب بر اساس مقوله «دشمن دشمن من دوست من است» این ائتلاف موقت را خواهند پذیرفت.»