هر شغلی از جهتی برای شاغل آن دوست داشتنی است ؛ من وظیفه ام را از آن جهت دوست دارم که ادامه دوران طلبگی و داشجویی است؛ داشجو که بودیم بالاجبار مراوده و رفت و امد با قوم خویش و غیره خیلی کم بود؛ ما بودیم با اتاقی سه در چهار خوابگاه با خورجینی کتاب و مشتی قند و چایی ؛ در کوچه و برزن تفرجی نبود مگر از پنجره اتوبوس خوابگاه تا دانشگاه؛ حالا هم همش همین است یعنی باید این باشد ولی با این تفاوت که اینبار تمام اینها اختیارا هست ؛ و با یک مشکل که درک این برای همه خیلی سخت و پیچیده شده.