/ع
والدینی که دخترشان را برای "انتحار" به بوکوحرام دادند
یک دختر 14 ساله نیجریهای گفت که پدر و مادرش او را برای اجرای عملیات انتحاری تحویل عناصر مسلح بوکوحرام داده اند.
پنج شنبه 4 دی 1393 - 10:2:21
به گزارش روز پنجشنبه پایگاه خبری شبکه العالم به نقل از شبکه اسکای نیوز، درپی دو حمله انتحاری همزمان در بازاری در شهر کانو در نیجریه که به کشته شدن 10 نفر منجر شد، نیروهای امنیتی نیجریه یک دختر 14 ساله را در این شهر بازداشت کردند که بسته های انفجاری با خود به همراه داشت.
گروه مسلح و تندروی بوکوحرام در نیجریه که دارای نماد و پرچمی شبیه به داعش است، پس از اعلام بیعت با تروریست های داعش وابستگی خود را به گروه های تروریستی در منطقه خاورمیانه به صورت آشکار اعلام کرد.
نیروهای پلیس از این دختر به نام زهرا بابانگیدا خواستند تا در مصاحبه با خبرنگاران توضیح دهد که چگونه تندروها او را برای شرکت در حمله مجبور کرده اند.
این دختر گفت: مادر و پدرش که هر دو طرفدار جنبش بوکوحرام هستند، او را به مخفیگاه عناصر مسلح در یک جنگل در نزدیک شهر گیدان زانا در ایالت کانو برده اند و در آنجا سرکرده عناصر مسلح از او سوال کرد که آیا می داند انفجار انتحاری چیست و آیا می تواند آن را اجرا کند؛ که وی در پاسخ گفته که نمی تواند این کار را انجام دهد.
وی در مصاحبه با خبرنگاران گفت: آنها به من گفتند که اگر اینکار را انجام دهی، به بهشت خواهی رفت و گفتم نمی توانم، آنها گفتند که مرا خواهند کشت یا به زندان خواهند انداخت.
پلیس اطلاعاتی درباره محل زندگی والدین این دختر ارایه نکرد و تنها به این گفته بسنده کرد که از این دختر خواسته است تا داستان خود را برای افزایش آگاهی مردم درباره مسوولان حملات 10 سپتامبر بیان کند.
این دختر خاطرنشان کرد که بعد از تهدید به قتل موافقت کرده است تا در حمله شرکت کند، اما هیچ قصدی برای انجام آن نداشته است.
وی افزود: بعد از چند روز، مردان ناشناس او را به همراه سه دختر دیگر که همگی کمربند انفجاری به تن داشتند، به بازار کانتین کواری آوردند.
این دختر گفت: بعد از اینکه یکی از دختران خودش را منفجر کرد، زخمی شد و از محل انفجار فرار کرد و در نهایت از بیمارستانی در حومه کانو سر در آورد و در آنجا روشن شد که کمربند انفجاری به تن دارد.
خبرگزاری مهر-گروه هنر: در دو بخش پیشین از گفتگوی دو نفره اندیشه فولادوند بازیگر و شاعر جوان با نرگس آبیار کارگردان فیلم «شیار 143» درباره شیوه پرداخت نرگس آبیار به چشم انتظاری های یک مادر در فیلم «شیار 143» صحبت شد و فولادوند هم درباره کودکی خود که در جنگ گذرانده و تصاویری که دیده و تجربه هایی که در جامعه از آن دوران کسب کرده سخن گفت؛ تصاویر و تجربه هایی که منجر به انتشار آلبوم «یک خیابان سهم یک افسانه نیست» شد.
بخش سوم و پایانی گفتگوی این دو بانوی هنرمند به چگونگی معرفی دفاع 8 ساله مردم ایران در مقابل هجوم دشمن بیرونی به دنیا توسط سینما و ادبیات اختصاص دارد. در این بخش به ناتوانی مدیران فرهنگی در معرفی سینمای جنگ و به انحصار در آمدن این مقوله در دست عده ای خاص از سینماگران اشاره شد. همچنین نرگس آبیار به عنوان نویسنده و کارگردان به وجود کتاب های ضعیف با نگاه های سطحی به انسان های بزرگ در جنگ اشاره کرد و گفت که کتاب های نوشته شده در حوزه ادبیات مقاومت هیچ سنخیتی با واقعیت جنگ ندارد.
در پایان این نشست هم فولادوند آلبوم موسیقی اش را به رسم یادبود به آبیار تقدیم کرد.
نرگس آبیار نویسنده و کارگردان فیلم «شیار 143»: در حوزه کتاب و ادبیات مقاومت شناخت بیشتری نسبت به سینما دارم و بر اساس همین شناخت می توانم ادعا کنم که برای مدیران در حوزه کتاب ارائه آمار و بیلان کاری مهم تر از محتوای اثر است و علامند هستند که در اخبار اعلام کنند که درباره تعداد مشخصی از سرداران جنگ کتاب نوشته ایم و یا وقتی کنگره چند هزار شهید برگزار می شود بگویند این تعداد کتاب را برای معرفی شهدا روانه بازار کرده ایم.
اندیشه فولادوند شاعر، ترانه سرا و بازیگر سینما: در تمام شاخه های هنری نسبت به مقوله جنگ دست مدیران فرهنگی خالی بوده است و تنها کتاب و سینما نیست.
آبیار: به نظر من ضعف کتاب های منتشر شده در حوزه ادبیات مقاومت به اندازه ای است که آثار ضعیف با نگاه سطحی درباره انسان های بزرگ نوشته شده است؛ کتاب هایی که نه شخصیت و نه توانمندی رزمندگان و شهدا در آنها معرفی شده و نه سنخیتی با واقعیت جنگ دارند.
به دلیل اینکه پول اندکی برای حوزه ادبیات مقاومت در نظر می گیرند، نویسنده های صاحب قلم حاضر نیستند وارد میدان کار شوند و ترجیح می دهند ادبیات مقاومت و جنگ را در کنج خانه های خود پیگیری کنند در نتیجه نگارش این آثار به کسانی سپرده می شود که نه صاحب نام و نه برای این کار مناسب هستند. حاصل چنین رویکردی این است که این آثار در قفسه کتابخانه های دولتی و انبارها خاک می خورد و یا به صورت رایگان در همایش های مرتبط به موضوع به حاضران داده می شود. کم اتفاق افتاده که یک نهاد، بودجه درست و حسابی به این حوزه اختصاص دهد و از نویسنده ای برای کار دعوت کند که به درستی در این عرصه قلم می زند.
همه این مسایل منجر به این شده که در حال حاضر کتابی در حوزه جنگ و ادبیات مقاومت نداریم که بتوان از آن به عنوان شاهکار نام برد.
فولادوند: علاوه بر مسئولان و مدیران فرهنگی که معمولا بودجه ای به صاحبان فن برای تولید اثر اختصاص نمی دهند گاهی اوقات نزدیکان و دوستان مورد اعتماد هم حضور در عرصه تولید آثار فرهنگی مرتبط با جنگ را به شدت نفی می کنند. از یاد نمی برم دوستانی را که در این 9 سال به من گفتند کجای جنگ بوده ام که می خواهم درباره آن حرف بزنم و آلبوم منتشر کنم. به من گفتند تو وقتی بچه بودی جنگ تمام شده است و یا می پرسیدند چه خاطره ای داری که می خواهی بیان کنی؟ توجه کنید چقدر خنده دار است!
آنها فکر می کردند جنگ فقط جایی است که تیر شلیک می شود و حتی یک لحظه به تبعات جنگ فکر نمی کردند. به نظر من فهم و درک از یک ماجرا مهمتر از اصل واقعه است. به خصوص اینکه در حوزه فرهنگ با فهم سر و کار داریم. قرار نیست اگر کسی از یک تا هشت سال در جبهه بوده فقط او خود را محق بداند که در این حوزه فیلم بسازد و کتاب بنویسد.
نکته تاسف بارتر اینکه وقتی آن روزها درصدد توضیح برمی آمدم به من خشم می گرفتند و می گفتند که تو چرا؟ تو که روشنفکر هستی! و من اصلا متوجه نمی شدم این مسئولیت پذیری اجتماعی چه ربطی به روشنفکری دارد. اساسا روشنفکر کسی است که به مسایل مختلف تعصب نداشته باشد و در سایه عدم تعصب است که می تواند به درستی تحلیل کند. حال اینکه وقتی به هر آنچه نمی پسندیم نه بگوییم نمی توانیم روشنفکر باشیم. متاسفانه در حال حاضر این کلمه به اندازه ای دست به دست شده و تعبیرهای مختلفی پیدا کرده که ترجیح می دهم کسی مرا با این عنوان خطاب نکند.
آبیار: من نیز تجربه مشترکی دارم. زمانی که فیلمنامه «شیار 143» را آماده کار داشتم همه به من می گفتند که این فیلمنامه را کار نکنم و مدام می پرسیدند که چرا می خواهم درباره جنگ کار کنم. من اصلا درک نمی کردم چه اتفاقی افتاده که این نگاه جا افتاده که نباید سراغ سینمای جنگ بروم آن هم نبردی که پر از لحظات دراماتیک برای یک فیلمساز است.
فولادوند: از واژه نبرد استفاده درستی کردید و اقعا این نبرد پر از لحظات دراماتیک است.
آبیار: باید بپذیریم که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پر از حوادث دراماتیک بوده و اصولا تفاوت جنگ ایران و عراق با دیگر جنگ های دنیا این است که ایثارگرانی در آن حضور داشتند و بالنده شدند که به درجه رضا و تسلیم رسیدند. نگاهی به مادران شهید بیاندازید! چرا با وجود همه رنج هایی که کشیده اند و هنوز با گرفتن عکس فرزندانشان در آغوش هم رنج می کشند، اما آرام هستند؟ چون به مرحله تسلیم و رضا رسیدند. اما در کشورهای دیگر می بینیم وقتی عزیزی از یک خانواده ای در جنگ کشته می شود به دنبال او زندگی سایر اعضای خانواده نیز نابود می شود. آنچه مسلم است مردم ایران قربانی جنگ نابرابر شدند.
فولادوند: فیلم «شیار 143» ساخته شد و مردم اعم از مردم عادی و خواص جامعه این اثر سینمایی را به عنوان فیلم منتخب خود انتخاب کردند و خوشبختانه در اکران عمومی هم با اقبال خوبی مواجه شده اما سوال من این است که آیا درست است که بگوییم چون نرگس آبیار در جبهه نبوده نمی تواند آن دوران را تشریح کند و یا نباید برای ساخت این فیلم از نهادهای دولتی سرمایه دریافت کند؟
محمد حسین قاسمی تهیه کننده فیلم «شیار 143»: بحث به تولید و سرمایه گذاری رسید باید اعتراف کنم که متاسفانه در ارگان های دولتی بین شعار تا عمل فاصله زیادی است و تعجب می کنم که چرا باید یک عده خاص، بودجه دریافت کنند و معلوم نیست با چه معیاری پول های هنگفت برای این عده محدود هزینه می شود. برای گرفتن شهرک دفاع مقدس با اتهام ضد ارزش بودن این فیلم سینمایی مواجه شدیم. صریح گفتند که شهرک دفاع مقدس را نمی توانند در اختیار ما قرار دهند و در نهایت دست خالی برگشتیم و ناگزیر شدیم در بیابان های رفسنجان آن هم بر اساس بضاعت مالی خود فیلمبرداری کنیم. مدیرانی که شعار حمایت می دهند، خط کش های عجیب و غریبی برای این حمایت در اختیار دارند.
آبیار: هم در حوزه ادبیات دفاع مقدس و جنگ به عنوان شغل اولم یعنی نویسندگی و هم در حوزه سینما به عنوان شغل دوم با اتفاق های عجیب و دردناک مواجه شدم. این در حالی است که در دنیا برای قهرمان های خود هر روز و بی وقفه احترام می گذارند. در فرانسه هر روز راس ساعت 4 بعد از ظهر زیر ساختمان آزادی گروهی از نوازندگان با افتخار می آیند و برای جنگ جهانی دوم می نوازند و هر روز تاج گلی برای مجسمه ژنرال دوگل می گذارند اما در ایران ...
فولادوند: ایالات متحده آمریکا تعدادی از سربازان خود را در جنگ عراق از دست داد. دنیا شاهد بود که برای این سربازان چه ها کردند، مجسمه های آنها ساخته شد و برنامه های مختلف دیگری گذاشته و می گذارند و کار را به جایی رساندند که ذهنیت عمومی جامعه آمریکا معطوف به همین سربازها شد. حال اینکه در مقایسه با دنیا ما برای قهرمان های جنگ خود چه کردیم جز چند فیلم و چندین اتوبان به نام سرداران جنگ به معنای واقعی چه کردیم؟به نظر من تهران تنها نقطه از جغرافیای کره زمین است که تمام کوچه و پس کوچه های آن به نام شهدا است ولی نتوانستیم این رویداد مهم در تاریخ معاصر ایران را به درستی به گوش جهان برسانیم.
آبیار: انحصاری عمل کردن در حوزه مسایل جنگ باعث شده تا این نوع سینما به خوبی به دنیا معرفی نشود. راستش را بخواهید ما نتوانستیم سفیر خوبی برای سینمای جنگ باشیم.
فولادوند: ما در ساخت فیلم درباره دفاع ایران مقابل عراق به گونه ای عمل کردیم که بیننده برون مرزی از خود می پرسد از کجا معلوم واقعیت ماجرا آن چیزی است که در فیلم های ساخته شده ایرانی مشاهده می شود. البته ناگفته نماند در کنار چنین تعریف رایجی که از سینمای جنگ ایران در عرصه های بین المللی وجود دارد فیلم هایی چون «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشه ای» هم وجود دارد که از ابعاد انسانی به ماجرا نگاه کرده اند.
آبیار: نه تنها دنیا بلکه به نظر می رسد در مملکت خودمان هم تعریف از جنگ یک تعریف ایدئولوژیک بوده است. یادم هست مستندی به اسم «چریکه بی دنگ» درباره حملات شیمیایی سردشت کار می کردم. در این مستند از عده ای کودک خواستم تا نامه ای به خدا درباره حمله شیمیایی به سردشت بنویسند. در میان نامه کودکان یک نامه ای به دستم رسید که هم طنز بود و هم تعجب برانگیز از تعریفی که از هشت سال نبرد برای کودکان ارائه شده بود. متن نامه این بود: «خدای بزرگ در روزگاران خیلی خیلی قدیم پادشاهی به اسم صدام بود که به ایران حمله کرد».
فولادوند: اما من در فیلم «شیار 143» وفاداری شما نسبت به معرفی درست کاراکترها را دیدم و از این جهت این فیلم اثر ارزشمندی برای من به شمار می آید.
آبیار: در سینمای جنگ که سینمای بسیار پر هزینه ای است، نگاه انسانی به جز دو فیلمی که نام بردید کم دیدم حتی فیلمی مثل «مهاجر» اثر معصومانه ای است و همین نگاه معصومانه و نجیب باعث شده تا مخاطب را جذب کند اما از نیمه راه فیلم تبدیل به مانیفست می شود و همین مساله موجب شده تا مخاطب را پس بزند. این در حالی است که اگر بخواهیم از بعد حقوق بشری هم به جنگ عراق علیه ایران نگاه کنیم متوجه می شویم که ما قربانی جنگ شده ایم و در این رفت و برگشت ها به جایی رسیدیم که تاریخ شهادت می دهد شهدای ما به مقامی رسیدند که به استقبال مرگ می رفتند.
فولادوند: به نظر من دچار نوعی عرفان جمعی شدند.
آبیار: فکر می کنم این همه فداکاری و وفاداری به آنچه به آن اعتقاد داشتند و یا آنچه شما به عنوان عرفان جمعی از آن یاد کردید می توان به گونه ای نشان داد که قضاوتی در کار نباشد. همه تلاش من در فیلم «شیار 143» این بود که فقظ نگاه کنم و به تصویر بکشم بدون اینکه قضاوتی در کار باشد. می خواستم برشی از جنگ را با کاراکترهایی بدون قضاوت به تصویر بکشم.
اما با نظر شما مبنی بر پس زدن مخاطب برون مرزی از دیدن فیلم هایی درباره جنگ عراق علیه ایران نیز موافقم. متاسفانه به دلیل سیاست های نادرست در حوزه سینمای جنگ در درجه اول سعی کردیم حرف هایی را به مخاطب دیکته کنیم و از سوی دیگر سینماگران ما نیز غفلت کرده و به این سمت و سو رفتند که سراغ سینمای جنگ نروند در نتیجه این نوع سینما به یکسری افراد خاص تعلق گرفت.
من با فیلم «شیار 143» سفرهای بسیاری رفته ام و عکس العمل های مختلفی را درباره فیلم دیده ام. برخی تماشاگران پس از پایان فیلم مشتاق هستند درباره جنگ ایران و عراق بیشتر بدانند. یادم هست کره جنوبی رفته بودم که بعد از پایان فیلم عده ای از تماشاگران حاضر در سالن سراغ من آمدند و گفتند که قبل از دیدن این فیلم اصلا نمی دانستند در ایران جنگی وجود داشته است.
فولادوند: پیش از آلبوم «یک خیابان سهم یک افسانه نیست» آلبوم دیگری براساس اشعار خودم منتشر کردم. در آن زمان سرمایه گذار و تهیه کننده به راحتی پیدا شد و در ادامه دستمزد همه عوامل نیز پرداخت شد اما در تولید این آلبوم هیچ کس حاضر به سرمایه گذاری نشد حتی با سرمایه گذاری شخصی خودم، هم نتوانستم تهیه کننده پیدا کنم. بودجه برای تولید آثار مرتبط به جنگ به عده ای خاص اختصاص پیدا کرده است و تنها افراد خاص از مراکزی خاص موفق به دریافت پول های خاص می شوند.
شرایط به گونه ای است که اقتصاد صاحب فرهنگ است و نمی توان رابطه اقتصاد با فرهنگ را نادیده گرفت. قدرت و اقتصاد و فرهنگ یک چرخه را تشکیل می دهند که جریانات روزمره و تاریخ یک سرزمین را رقم می زنند.
حال نگاه کنید فرهنگ دوران جنگ به بدترین شکل ممکن در 5 سال گذشته به توده مردم معرفی شده است خصوصا نسلی که آن دوران را ندیده اند. وای به احوال ما که پرفروش ترین فیلم مان در حوزه دفاع مقدس «اخراجی ها» باشد. در نهایت این مدیران هستند که در سیاستگذاری های فرهنگی راه را اشتباه رفته اند.
آبیار: درد و دل و حرف های ناگفته بسیار است اما در حال حاضر نمی توان آنها را مطرح کرد. در پایان امیدوارم وظیفه ای که به ما محول شده به درستی انجام شود و باید بگویم خیلی خوشحال هستم که در خبرگزاری مهر با چنین گفت و شنود متفاوتی مواجه شده ام و آرزو می کنم همانگونه که اندیشه فولادوند به شکل خودجوش به این نتیجه رسیده که یک آلبوم درباره جنگ کار کند و در عین حال گروه تولید فیلم «شیار 143» هم به صورت خودجوش دست به تولید این اثر سینمایی زده است، دوستان دیگر نیز با مساعدت و کمک نهادها و سازمانها وارد این حوزه شوند تا قهرمان های جنگ خود را پاس بداریم و زحمتی را که برای پایداری این سرزمین کشیده اند به نمایش بگذاریم.
|
|
|
|
چهارشنبه ۰۳ دی ۱۳۹۳ - 2014 December 24
Top of Form
چرا سریالهای ترکیه در ایران طرفدار دارند؟
«سریال های ترکیه» این روزها به میهمان تازه سفره سرگرمی بینندگان شبکه های ماهواره یی تبدیل شده است. سریال هایی با حضور بازیگران جوان و خوش چهره، دکورهایی جذاب و رنگارنگ و داستان هایی که لحظه یی هوش و عقل مخاطب را به حال خود رها نمی کند و گاه چندین ماه بی وقفه مخاطب را در ساعتی مشخص پای صفحه تلویزیون می نشاند تا تصاویری دلربا از کشور ترکیه را مقابل چشمان او به نمایش بگذارد.
به گزارش مشرق به نقل از کافه سینما، موج فراگیر پخش این سریال ها در سال های اخیر و تاثیرات مخرب فرهنگی آنها و نیز تناقض محتوایی آنها با واقعیت های جامعه ترکیه موضوعی است که در این گزارش به آن پرداخته شده است.
از استانبول تهران تا استانبول ترکیه
«استانبول» نام چهارراهی در تهران است که با صرافی ها و دلارفروش هایش شهرت دارد. چند بوتیک فروش وسایل خارجی، سفارت انگلستان، سفارت ترکیه و چندین مرکز بزرگ خرید در اطراف این چهارراه برای همه مردمی که گهگاه از این محدوده تردد می کنند، مکان هایی آشناست اما «استانبول» واقعی شهری آسیایی- اروپایی در ترکیه است که برای سال هایی بسیار طولانی مقصد گردشگری ایرانیان بوده است. شهری که بسیاری ایرانیان خارج رفته حداقل یک بار در زندگی گذرشان به آنجا افتاده است و اغلب ایرانیان اروپارفته در مسیر خود به قاره سبز از آن عبور کرده اند.
استانبول سال هایی طولانی برای ایرانیان مکانی برای پرش به قاره اروپا بوده است. این موضوع آنقدر پررنگ بوده که در فیلم های مختلفی نیز به آن پرداخته شده است. «دیدار در استانبول»، «مزد ترس» و «آدم برفی»سه نمونه از آثار قدیمی در این زمینه است و سریال «مرگ تدریجی یک رویا» و فیلم سینمایی «بغض» دو نمونه از آثار جدیدتر در این عرصه هستند که البته در تمام آنها تصویری نه چندان مطلوب از این کشور و شهر ارائه می شود. با رونق گرفتن شیخ نشین دوبی برای مدتی بازار توریستی استانبول سرد شد. در فیلم سینمایی «نقاب» ساخته کاظم راست گفتار صحنه یی وجود دارد که در آن پارسا پیروزفر به امین حیایی پیشنهاد می کند به دوبی بروند. امین حیایی می پرسد: دوبی کجاست؟ و بعد دیالوگی میان آنها رد و بدل می شود که در آن دوبی با استانبول مقایسه می شود و پیروزفر خطاب به حیایی می گوید: «دوبی از استانبول هم بهتره»!
اما حالاچند سالی است استانبول در مسیری متفاوت از گذشته قرار گرفته است. این کشور با بهره گیری از ابزاری به نام «سریال» رسانه های دنیا را تسخیر کرده و موفقیت اقتصادی بی نظیری را برای خود رقم زده است. موفقیتی که در آن شبکه های ماهواره یی فارسی زبان نیز بی تاثیر نیستند.
بازاری برای فروش سریال های ترکیه یی
اسفندماه هر سال در کشور ترکیه بازاری با نام «دیسکوپ» برگزار می شود. این بازار بزرگ ترین بازار فروش محصولات تلویزیونی در منطقه و بزرگ ترین بازار آسیایی در این زمینه است. در کنار این بازار در جنوب شرقی آسیا هم بازاری با نام «atf» وجود دارد که اقبال کمتری نسبت به آن وجود دارد و با رونق گرفتن بازار ترکیه، موفقیت اقتصادی کمتری دارد. در بازار دیسکوپ هر سال یکی از پرفروش ترین اقلام فرهنگی «سریال های ترکیه یی» هستند. این وضعیت در بازار «میپ» هم وجود دارد. این بازار مهرماه و فروردین ماه هر سال در کشور فرانسه برگزار می شود و در این بازار اروپایی هم سریال های ترکیه یی یکی از پرفروش ترین محصولات فرهنگی هستند. یکی از ایرانیانی که هر سال در این بازارها شرکت می کند و تمایلی به بیان نام خود ندارد، در این خصوص می گوید: «در این بازارها علاقه خریداران به سریال های ترکیه یی را دیده ام. این واقعیتی است که مردم کشورهای مختلف دنیا اعم از عرب ها، آسیایی ها و بخشی از مردم اروپا این سریال ها را دوست دارند و فقط بازار امریکا از این سریال ها در امان مانده است.»
این فعال عرصه خرید و فروش فیلم در ادامه اضافه می کند: «بیشترین خریدار این سریال ها کشورهای عربی هستند. این سریال ها به جنس سریال سازی عرب ها بسیار نزدیک است. مثلادر سریال های ترکیه یی و عربی «بازی های اغراق شده» وجه مشترک است. البته در کارگردانی، سریال های ترکیه یی به سطح خوبی رسیده اند و فیلمنامه های آنها نیز حرفه یی تر شده است اما همچان بازی ها در کیفیت خوبی نیست.»
سریال های ترکیه یی چگونه ساخته می شوند؟
در کشور ترکیه سریال های ترکیه یی توسط شرکت ها تولید نمی شود بلکه این سریال ها توسط «شبکه های تلویزیونی» تولید می شوند. خصوصی سازی شبکه های تلویزیونی در این کشور باعث شده این شبکه ها به ثروتی افسانه یی دست پیدا کنند و به واسطه این سرمایه ها بتوانند سریال های خوب و سطح بالابسازند».
«آک بلوت»، خبرنگار ترکیه یی مقیم تهران درباره روند تولید این آثار در کشور ترکیه می گوید: «ساخت این سریال ها تقریبا از حدود 10 سال قبل در ترکیه آغاز شد. در آن زمان ابتدا ساخت «نمایش های استودیویی» متداول بود که این سریال ها خیلی هم تاثیرگذار بود و با استقبال مواجه شد. مثلاسریال «کلید اسرار» یکی از این آثار بود که از سوی شبکه «stv» که شبکه یی اسلامی بود، تولید و بعدها توسط شبکه های دیگر هم تقلید شد.» جست وجویی در صنعت سریال سازی ترکیه نشان می دهد در حال حاضر شبکه «atv» یکی از مهم ترین تولیدکنندگان این سریال هاست. در کنار این شبکه «سامان یولو تی وی» هم شبکه دیگری است که گرایشی اسلامی دارد و بیشتر سریال های اسلامی تولید می کند اما از نظر توان مالی و ساخت سریال ضعیف تر از شبکه «atv» است. تولیدات «سامان یولو تی وی» تقریبا با معیارهای جامعه ایرانی هماهنگی بیشتری دارد. در این سریال ها زمینه های اخلاقی- اسلامی دیده می شود. «کلید اسرار» یکی از محصولات همین شبکه است که در 500 تا 800 قسمت تولید شده و صدا و سیما نیز آن را خریده و نمایش داده است. این شبکه به اهل تسنن ترکیه وابسته است و در آن سبک زندگی ترکیه یی ترویج می شود. طبق شنیده ها یک شبکه ایرانی هم اخیرا سریال دیگری را از این شبکه خریداری کرده که قصه آن در حال و هوای کلید اسرار است اما به لحاظ ساختار و قصه چند سر و گردن بالاتر از آن است.
جم تی وی از راه می رسد
شبکه ماهواره یی «جم تی وی» یکی از مهم ترین دلایل گرایش مخاطبان ماهواره به سریال های ترکیه یی است. این شبکه که تا چند سال قبل صرفا موسیقی پخش می کرد حالاگسترش پیدا کرده و در کنار کانال موسیقی شبکه یی هم برای پخش سریال های نمایشی دارد و قرار است در آینده یی نزدیک توسعه پیدا کند و به چندین شبکه دیگر تبدیل شود. طبق اطلاعاتی که یکی از دست اندرکاران این شبکه که مایل به ذکر نام خود نیست، در اختیار خبرنگار ما قرار می دهد، بخش عمده یی از این توسعه مرهون پخش سریال های ترکیه یی در این شبکه است. مدیر این شبکه یک ایرانی به نام «س. ک» است که سال ها در لندن زندگی می کرد و حالاچند سالی است در دوبی مستقر شده است. او تاجر است و در سال های گذشته قصد داشت در مالزی و ترکیه شبکه تلویزیونی راه اندازی کند اما حالادیگر در دوبی مستقر شده است. سریال های «نور و مهند»، «عشق ممنوع»، «عاصی»، «عشق و جزا» و... برخی آثار ترکیه یی است که تاکنون این شبکه ماهواره یی پخش کرده است. طبق اطلاعات به دست آمده مدیر این شبکه سریال «عشق ممنوع» را به قیمت یک میلیون دلار خرید و هنگام پخش این سریال چند برابر این رقم را از راه پخش تبلیغات به دست آورد. جالب است بدانید این سریال در رتبه بندی جهانی یکی از پربیننده ترین و پرفروش ترین سریال های دنیا بوده است.
تغییر سبک زندگی مردم کشورهای عربی
«نور و مهند» یکی از اولین سریال های ترکیه یی بود که پخش آن در دنیای عرب موج عجیبی از علاقه مندی مردم به سریال های ترکیه یی را به دنبال آورد. یکی از ایرانیانی که در سال 1388 در چند کشور عربی فعالیت داشته در توصیف این مساله می گوید: «در آن سال پخش سریال نور و مهند در چند کشور عربی باعث شد موج عظیمی از علاقه مردم نسبت به این اثر به راه بیفتد. پخش این سریال در میان خانواده های عربی مشکلات فراوانی را ایجاد کرده بود و حتی به جدایی زنان از همسران شان منجر شده بود. در یکی از کشورها مفتی اعظم فتوایی را درباره حرام بودن تماشای این سریال صادر کرد و در نقطه مقابل او، مردم علیه این مفتی و فتوای او تظاهرات کردند! کار به جایی رسید که پخش این سریال چنان علاقه یی در مردم چند کشور عربی نسبت به شخصیت «مهند» ایجاد کرد که در آن کشورها تورهایی به مقصد ترکیه برگزار شد که هدف نهایی آن دیدن بازیگر نقش اصلی این سریال یعنی «مهند» بود! البته کار به همین جا ختم نشد و انحراف های دیگری هم در ادامه پخش این سریال در این کشورها به وجود آمد.» شخصیت فرهنگی دیگری که در زمان پیش و پس از انقلاب تونس به این کشور سفر داشته، در خاطره یی جالب درباره توصیف تاثیر سریال های ترکیه یی بر مردم کشور تونس می گوید: « بعد از انقلاب تونس دو ماه در این کشور بودم. تونس کشوری دارای دیکتاتوری بود که از نظام سیاسی حاکم در آن به شدت ضربه خورده بود. در این کشور حتی مردمی که تمایل های مذهبی هم نداشتند از حکومت دل چرکین بودند. تونس کشوری بود که در آن حجاب ممنوع بود. در این کشور اگر فردی در طول هفته چند بار برای ادای نماز صبح به مسجد می رفت، در فهرست کنترل دولت قرار می گرفت. با چنین وضعیتی وقتی از آنها سوال کردم، دوست دارید بعد از تغییر نظام سیاسی چه سیستمی در کشور شما حاکم شود، اغلب آنها می گفتند: ما دوست داریم شبیه ترکیه شویم!
قاعدتا مردم یک کشور نمی توانند با شنیدن سخنرانی مسوولان کشوری مانند ترکیه آرزو کنند شبیه آن کشور شوند یا اینکه کشته شدن ترک ها در کشتی توسط صهیونیست ها نمی تواند مردم تونس را به چنین کشوری علاقه مند کند. نکته جالب این بود که آنها صرفا به واسطه تماشای سریال های ترکیه یی علاقه مند به سیستم حکومت چنین کشوری شده بودند. آنها با ذکر مثال هایی از این سریال ها می گفتند: این خیلی خوب است که در ترکیه همه آزادی دارند و هر کس می خواهد دین دارد و هر کس نمی خواهد هم مسائل دینی را رعایت نمی کند و این مساله نیز مشکل ساز نمی شود. این موضوع برایم جالب شد و به واسطه همین مساله به خانه های بسیاری از آنها رفتم و دیدم اغلب آنها سریال های ترکیه یی تماشا می کنند: به ویژه در ماه رمضان که زمان اوج پخش این سریال هاست، سایت های اینترنتی زیادی این سریال ها را ضبط می کنند و روز بعد برای دانلود می گذارند.»
سریال صادر کنید، پول بیاورید
سریال های ترکیه یی بیش از 10 سال است که در صدر محصولات صادراتی این کشور قرار گرفته اند. این همان مسیری است که در حال حاضر شبکه ایرانی آی فیلم در پیش گرفته و تلاش می کند با پخش سریال های ایرانی، تصویر موجود از کشورمان در ذهن مردم عرب را تغییر دهد.
سریال های تلویزیونی این روزها به ابزار جدیدی در جنگ رسانه یی تبدیل شده اند و وقتی مخاطبان با چنین آثاری بمباران می شوند، به مرور زمینه بیشتری برای جذب فرهنگ آن کشور در آنها ایجاد می شود. فرقی هم نمی کند مخاطب ایرانی از کشور ترکیه سریالی مانند «عشق ممنوع» را که اثری کاملابی اخلاق است ببیند یا اثری مانند «عاصی» که سریالی با مضمون روستایی است. پخش هر سریالی می تواند در ذهن مخاطبان کنجکاوی ایجاد کند و آنها را به آن فرهنگ علاقه مند کند و حتما هم نباید این محصول سریالی فاخر باشد!
بر مبنای همین استدلال است که مسوولان کشور ترکیه به سازندگان چنین سریال هایی امکان و اجازه ساخت سریال هایی را می دهند که در آن تصویری بسیار منفی از کشور ترکیه ارائه می شود. ترکیه نیز مانند امریکا به این نتیجه رسیده است که اشکالی ندارد که مثلادر سریالی دختران جوان این کشور بی وفا، مردان خیانتکار و پلیس فاسد جلوه داده شود. فقط کافی است سریالی جذاب ساخته شود و پس از آن در سیستم فروش جهانی، بازاریابی خوبی برای این سریال ها شود و در دنیا به فروش برسد و سود کلانی نصیب سازندگان این سریال ها کند. نکته مهم درباره سازندگان این سریال ها هم این است که هیچ کدام تعلق خاطری به جامعه مسلمان و حتی شخصیت های ملی گرای ترکیه ندارند. آنها اصولاآدم های مذهبی نیستند و طبق اطلاعات به دست آمده افرادی کاملالاییک اند که اروپایی فکر می کنند و صرفا به دنبال کسب سود هستند.
بازاریابی: نقطه قوت سریال های ترکیه یی
به گفته یک کارشناس فروش فیلم و سریال، فروش فیلم و سریال در دنیای امروز یکی از تجارت های پرسود است. این فعالیت در مدت زمانی 5 ساله با فعالیتی متمرکز می تواند به موفقیت منجر شود. برخلاف ایران که در فروش سریال هایی مانند مریم مقدس و یوسف پیامبر بر اساس یک موج عمل می کند، در ترکیه این روند با دقت زیادی پیگیری شده است. سازندگان این سریال ها با رعایت معیارهای جهانی موفق به عرضه جهانی این سریال ها شده اند.
درباره ارقام و هزینه های فروش این سریال ها نیز اطلاعات جالبی وجود دارد. معیار خرید سریال های خارجی در دنیا «ساعت تلویزیونی» است. ساعت تلویزیونی بین 40 تا 45 دقیقه و گاهی 66 تا 70 دقیقه است. یعنی یک سریال ممکن است 40 تا 70 دقیقه باشد و بر مبنای یک ساعت رقم مشخصی پرداخت شود. رقم پرداختی برای هر ساعت هزار دلار است که خریداران انگلیسی پرداخت می کنند. اما رایت عربی سریال های ترکیه یی بسیار بالاو گاهی از ساعتی 7 تا 10 هزار دلار در نوسان است. درباره برخی سریال ها نیز رایت آنها ساعتی تا 15 هزار به کشورهای عربی فروخته شده است.
اما شبکه های ایرانی و به ویژه شبکه های ماهواره یی ایرانی رایت این سریال ها را بسیار ارزان تر تهیه می کنند. علت هم این است که این شبکه ها به جز ایران، افغانستان و تاجیکستان در کشورهای جهان مشتری دیگری ندارند و به همین دلیل رایت آنها گاهی ساعتی هزار دلار هم فروخته می شود. درباره شبکه های صدا و سیما نیز این رقم در همین حدود است. مثلاهر قسمت سریال جومونگ 1200 یورو خریداری شد که رقم نسبتا اندکی برای یک سریال خارجی است.
میزان تطبیق سریال های ترکیه یی با فرهنگ ترکیه یی
یک بررسی میدانی نشان می دهد تصویری که اغلب مخاطبان سریال های ترکیه یی با تماشای این سریال ها پیدا می کنند تصویری کاملافانتزی و تخیلی است. در اغلب این سریال ها بازیگران لحظه به لحظه لباس عوض می کنند، همه خانه ها مجلل و زیباست و با مبلمانی زیبا و متنوع شکل گرفته است.
در سریال های ترکیه یی عشق های پیچیده زیادی دیده می شود. مثلادر یکی از این سریال ها گروهی مافیایی با هم ارتباط دارند. همسر یکی از این چهره های مافیایی گروه را لو می دهد و در نهایت با مرد دیگری که عضو این گروه است، فرار می کند. در سریال دیگری مرد قهرمان قصه همزمان با زن عمو و دخترعموی خود ارتباط دارد و چند ارتباط دیگر هم با زنان دیگر دارد. اما آیا جامعه ترکیه چنین جامعه افسارگسیخته یی از نظر معیارهای اخلاقی است؟ آیا در چنین جامعه یی خیانت و ارتباط عشقی خارج از عرف تا این اندازه فراگیر است؟ آیا در جامعه لوکس و مدرن این کشور تا این اندازه بی اخلاقی وجود دارد
«آک بلوت» خبرنگار ترکیه یی مقیم تهران با رد هرگونه شباهت میان فضای این سریال ها با جامعه واقعی ترکیه می گوید: «در هر جامعه یی اتفاق هایی رخ می دهد که اساسا عمومیت ندارد و به همین دلیل هم نیازی به طرح آنها در ابعاد جهانی نیست. به عنوان یک خبرنگار بارها در خبرهای نشریات ایرانی اخبار تلخی را می خوانم که در حوزه حوادث رخ می دهد اما هیچ کدام از این اخبار در قالب فیلم و سریال به تصویر کشیده نمی شود. علتش هم این است که طرح چنین مواردی می تواند ضررهای مادی و معنوی مختلفی داشته باشد اما متاسفانه در ترکیه سریال هایی تولید شده که تصویری مغرضانه از جامعه ترکیه ارائه می کند و در آن غربگرایی، همجنس خواهی، اهانت به خانواده و... نمایش داده می دهد. همه این آثار توسط کارگردان ها و بازیگرانی ساخته می شود که به دنبال ترویج غربگرایی و لاییسم هستند. البته گاهی نیز تمایل دارند با نشان دادن این مسائل خود را روشنفکر و آزاداندیش معرفی کنند اما واقعا چنین مسائلی در جامعه ترکیه رواج ندارد و حتی جامعه ترکیه نیز نسبت به چنین تصویری معترض است ولی متاسفانه در این کشور کنترلی روی سریال ها و برنامه های ساخته شده وجود ندارد.»
این خبرنگار ترک در ادامه اضافه می کند: « اغلب افراد در جامعه ترکیه به ارزش های اسلامی، دینی و ملی احترام می گذارند اما متاسفانه رسانه های ترکیه مردم را به سمت غرب گرایش می دهند. به همین دلیل فعالیت های رسانه یی زیادی علیه این سریال ها در ترکیه در حال انجام است تا درباره این آثار به روشنگری پرداخته و مضرات تماشای آنها را به مخاطبان و خانواده ها یادآوری کنند.»
او در ادامه اضافه می کند: «حتی جامعه ملی گرایی ترکیه هم به محتوای برخی از این سریال ها اعتراض دارند و گاهی تماشای آنها را تحریم می کنند. مثلااخیرا سریالی در ترکیه ساخته شده که در آن یکی از پادشاهان عثمانی علاقه مند به زنان و دختران جوان نشان داده شده و چنین سریالی با اعتراض شدید ملی گرایان مواجه شده است. من شخصا به عنوان یک فرد اهل این کشور حتی از پخش بسیاری از این سریال ها اطلاعی ندارم اما گاهی در ایران از سوی مردم درباره این سریال ها و زمان پخش آنها مورد سوال واقع می شوم.»
«آک بلوت» در پایان اضافه می کند: «در ترکیه حدود 300 شبکه تلویزیونی فعالیت می کند اما پخش فیلم و سریال دست اسلامگرا و ملی گرا نیست و عملاطیف متمایل به غرب در این زمینه فعالیت دارند. ترویج مُد، لباس، مبلمان و. . . هم از اهداف تجاری پنهان در پشت ساخت این سریال ها است اما شبکه های اسلامی نیز در این سال ها وارد عرصه فعالیت شده اند و مثلاشبکه یی به نام «هلال» توانسته در جمع 300 کانال رتبه یی بین 28 تا 34 را به دست بیاورد». سریال عاصی نیز سریال دیگری بود که پخش آن در سال گذشته با اقبال فراوانی از سوی مخاطبان مواجهه شد. داستان این سریال در فضایی روستایی اتفاق می افتاد و روستاییان را بسیار مدرن به تصویر کشیده بودند اما آیا واقعا این تصویر در ترکیه عمومیت دارد؟ یک ایرانی ساکن در این کشور به خبرنگار ما می گوید: «روستاهای ترکیه خیلی شبیه به روستاهای ایران است و اساسا چنین چیزی نیست که اهالی روستایی با اتومبیل های مدل بالادر روستا تردد کنند». او در ادامه درباره شباهت فضای سریال های ترکیه یی با واقعیت این جامعه می گوید: «برخلاف تصویری که مثلااز استانبول در سریال های ترکیه یی ارائه می شود، این شهر، شهر غمگینی است. مردم هنوز بین اروپایی بودن و آسیایی بودن در نوسان هستند. البته خیلی متمدن شده اند و از دهه 80 که این کشور به قدرت اقتصادی تبدیل شد، حتی مردم کوچه و بازار اعتماد به نفس پیدا کرده اند ولی این مردم به شدت مذهبی هستند و حتی در شهرهای بزرگی مثل ازمیر، استانبول و آنکارا مردم بسیار مذهبی هستند و این گرایش در شهرهای دیگر حتی شدیدتر است».
آنچه به نظر می رسد در این میان قطعیت دارد، این است که ترکیه مدل زندگی و سیاست مورد علاقه خود را از طریق سریال هایش به کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای عربی صادر می کند. سکولارسیسم، تساهل و تسامح در رفتارهای اجتماعی، اولویت اقتصاد بر مسائل دینی و... برخی از این موارد است که نمایش پی در پی آن در سریال های ترکیه یی سبب شده تا این روزها شهری مثل استانبول به مقصد مورد علاقه تمامی توریست های عربی تبدیل شود. در همین زمان که این گزارش را می خوانید، شبکه های فارسی زبانی که سریال های ترکیه یی را پخش می کنند شروع به پخش تبلیغات مربوط به فروش آپارتمان در ترکیه کرده اند. مشتریان و خریداران این آپارتمان ها اقامت کشور ترکیه را دریافت می کنند و حتی هزینه بلیت رفت و برگشت آنها به ترکیه نیز از سوی این شرکت پرداخت خواهد شد. با کمی تامل می توان دریافت که ترکیه یی ها حالاپس از چند سال سرمایه گذاری، راه خالی کردن جیب های ایرانیان را پیدا کرده اند و برای فروختن آپارتمان های خود و جذب سرمایه های سرگردان ایرانی راهی تازه پیدا کرده اند. اما هرکس که آپارتمانی در ترکیه می خرد باید بداند این کشور شباهت زیادی به تصویری که در سریال ها دیده ندارد. شاید فیلم «بغض» ساخته رضا درمیشیان تصویری واقعی تر از استانبول باشد تا سریالی مانند عشق ممنوع!