جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

دستور کار دولت در برابر هجوم فرهنگی

کد خبر: ۴۰۷۳۳۹
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۹ - 11 June 2014
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله رسالت نوشت:

یکی از رموز بزرگ پایداری ملت در برابر استبداد و استکبار جهانی، دشمن‌شناسی است. مردم ما در اشکال گوناگون جنگ نرم و جنگ سخت با شناسایی دشمن واقعی، از انقلاب صیانت کردند و عقبه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشتند. مقام معظم رهبری در بیانات خود در مرقد مطهر امام‌خمینی به مناسبت سالروز 14 خرداد فرمودند:"بزرگ‌ترین خطر آن است که ما در شناخت دشمن و دوست اشتباه کنیم، جبهه دوست و دشمن را مخلوط کنیم، نفهمیم دوست کیست، دشمن کیست."

جنگ نرم همچنان در دستور کار دشمنان اصلی انقلاب یعنی آمریکا و اروپا علیه ملت ایران است. اگر مختصات جنگ نرم را ندانیم، نمی‌توانیم در میدان‌های پنهان و آشکار آن حضور و نقش‌آفرینی کنیم.

پرهیز از سهل‌انگاری و آماده‌باش کامل با هوشیاری و بیداری، شرط اول حضور در جنگ نرم است.
اینکه چطور دشمن را بشناسیم و تمایلات و ترفندهای او را کشف کنیم، اینکه بدانیم کدام فعل و قول به نفع دشمن و کدام به ضرر اوست، مهم‌ترین مسئله ما در حضور در میادین نبرد نرم است.
پایداری در حفظ اصول و پایبندی به باورها و اعتقادات و پرهیز از لغزش‌ها نیاز به هنر و مهارت دارد. یک لحظه غفلت از آموزه‌های دینی و انقلابی و دور افتادن از مدار هدایت رهبری مشروع جامعه، انسان را به وادی دشمن و دوری از خیمه دین و انقلاب می کشاند. ریزش‌های پس از انقلاب محصول همین غفلت‌ها بوده است.

چهار هدف عمده در جنگ نرم از سوی دشمن دنبال می‌شود؛
1- تغییر باورها
2- تغییر افکار و اندیشه‌ها و تحلیل‌ها
3- تغییر رفتار
4- تغییر ساختار

انقلاب در صیانت از مرزهای جغرافیایی خود در جنگ تحمیلی 8 سال از خود دفاع کرد، براساس تجربیات این نبرد 8 ساله امروز ما دارای بزرگ‌ترین،‌ قوی‌ترین و موثرترین ارتش منطقه هستیم. هرگز ممکن نیست ما بخوابیم و صبح بلند شویم، ببینیم 1200 کیلومتر مربع از خاک ما در دست دشمن است.

هر تحرک نظامی را اکنون رصد کرده و ان‌شاءالله در نطفه خفه می‌کنیم. اما سوال اینجاست که از مرزهای فرهنگی، اخلاقی، فکری و ایدئولوژیک خود چگونه محافظت می‌کنیم.

وقتی هزاران کانال تلویزیونی ماهواره‌ای در آسمان ایران روزانه میلیون‌ها پیام آلوده فکری، اخلاقی و ... را بی‌امان به صورت بمباران، سرازیر ذهن‌ها و قلب‌های ما می‌کنند، پاسداران فرهنگ و مدافعان ارزش‌ها و باورهای ما کجا هستند؟ وقتی در فضای مجازی همین کار با ده‌ها هزار سایت فرهنگی، هنری، خبری و ... انجام می‌شود، نگاهبانان دین، اخلاق و باورهای ما کجا هستند و چه می‌کنند؟
طبیعی است یک مقاومت مدنی و فرهنگی در نهادهای مردمی و انقلابی بویژه در حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، مساجد و حسینیه‌ها وجود دارد و از همه مهم‌تر خود ملت با شناخت تاکتیک‌ها و تکنیک‌های دشمن مقاومت می‌کند. اما سئوال این است؛ جایگاه دولت و مسئولین حکومتی در مقابل این هجوم وحشیانه و گسترده چیست؟ صف و ستاد در برابر این تهاجم خانمانسوز در دولت کجاست؟ رئیس دولت براساس وظایف و اختیارات و تعهدات قانونی خود چه می‌کند؟ما هر روز از سوی دشمن با مسئله‌سازی مواجه هستیم. ما هر روز از سوی دشمن شاهد سربازگیری از خیمه انقلاب هستیم. دشمنان با پمپاژ یأس و ناامیدی و ناکارآمد جلوه دادن مسئولین مشغول مشروعیت‌زدایی از دولت هستند. اتاق فکر جنگ روانی دشمن فعال است.آنان مرتب در حال تردید‌آفرینی، اعتمادزدایی، تخریب هویت فرهنگی، اخلاقی و باورهای انقلابی در جامعه ما هستند.

- ما در فضای مجازی مشغول چه چیزی هستیم؟
- در رسانه‌ها اعم از رادیو، ‌تلویزیون، مطبوعات و ... چه می‌کنیم؟
- در عرصه دیپلماسی کجای کار هستیم؟
- در سپهر ادبیات و هنر چه مسیری را طی می‌‌کنیم؟
- سازمان‌های مردم نهاد ما در زمینه‌های سیاسی، علمی، اجتماعی چه می‌کنند؟

آیا می‌دانیم که در اتاق جنگ دشمن، آنها مشغول مدیریت احساسات، ادراکات، تصمیمات و حتی تحرکات ما هستند؟ آیا بازیگران،‌ بازیگردانان و بازیخوردگان عرصه نبرد نرم دشمن را می شناسیم؟
شاهد ده‌ها پرسش بی‌پاسخ در این معرکه هستیم.
شورای عالی امنیت ملی، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و دیگر نهادهای مسئول در این میدان چه می کنند؟

رئیس‌جمهور پس از مقام معظم رهبری عالی‌ترین مقام رسمی کشور است. او رئیس شورای‌عالی امنیت ملی و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است و اختیارات وسیع دارد. او از  قدرت قانونی تعریف شده در 29 اصل قانون اساسی برخوردار است.

او وظیفه کلیدی پاسداری از مذهب رسمی و نیز وظیفه کلیدی اعتلای ایران،‌ ترویج دین و اخلاق و حراست از مرزها، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور را براساس سوگند ریاست جمهوری به عهده دارد. ملت ما در دو مقطع 18 تیر 78 و حوادث تلخ پس از انتخابات سال 88 به فاصله 10 سال، در دو نبرد نرم دشمن علیه استقلال سیاسی و فرهنگی کشور، مردانه ایستاد. مدیریت بحران توسط رهبری معظم انقلاب، آگاهی و هوشمندی معظم‌له به تکنیک‌ها و تاکتیک‌های دشمن، ملت را به سلامت از این دو نبرد بیرون برد. اکنون دشمن دست‌اندرکار نبرد سوم است.
از تجربیات دو نبرد دیگر می‌خواهد استفاده کند و شکست‌های گذشته را جبران کند. لذا پیچیدگی حضور دشمن را در این عرصه می‌شودخوب حس کرد. اطلاعات ما باید در این مورد به روز و بهنگام باشد.

حساسیت‌ها را باید افزایش داد.آیا وقتی رئیس‌جمهور عزیز ما می‌گوید؛ "بگذاریم مردم خود راه بهشت را انتخاب کنند"(1) نباید به این سئوال پاسخ داد که راه‌های جهنم را که دشمن در نبرد نرم علیه ملت هموار کرده، چه کسی باید سد کند؟ یا نباید به این سئوال پاسخ داد که راه‌های بهشت را که دشمن در نبرد نرم علیه ملت سد کرده است، چه کسی باید باز کند؟ آیا دولت در این مورد مسئولیت تعریف شده‌ای ندارد؟

آیا پاسخ این سوالات این است که؛
- "دین را نباید دست دولت داد."
- "عده‌ای بیکار و متوهم، مدام غصه آخرت مردم را می‌خورند. در حالی‌که نه می‌دانند دین چیست و نه آخرت." (2)
این‌گونه سخن گفتن نشان می‌دهد ما دوست و دشمن را در عرصه نبرد نرم اشتباه گرفته‌ایم.
لذا باید از رئیس‌جمهور محترم سئوال کنیم؛ تکلیف دولت در مبارزه با تهاجم سیاسی دشمن چیست؟ وظایف دولت در قبال مبارزه با شبیخون فرهنگی دشمن چه می‌شود؟ و بالاخره دستور کار دولت یازدهم در نبرد نرم دشمن علیه انقلاب، اسلام و مردم ما چیست؟
آیا در برابر اتاق جنگ نرم دشمن در واشنگتن و لندن، ما هم اتاق جنگی در تهران داریم یا نه؟ در این اتاق چه خبری رصد می‌شود؟ آیا واکنش این اتاق در حفظ دین و ارزش‌ها این است که نباید غصه آخرت مردم را خورد و دین را هم نباید به دست دولت داد؟!

----------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1- رئیس‌جمهور در همایش بیمه سلامت همگان، جراید 4 خرداد 93
2- رئیس‌جمهور در دیدار مدیران سازمان محیط‌زیست، جراید 11 خرداد 93

 
منبع :تابناک

بزرگترین تروریست‌ جهان در راهپیمایی ضدتروریسم

نتانیاهو مرگ شهروندان پاریسی را دستمایه تطهیر چهره خود در آستانه انتخابات آتی رژیم صهیونیستی و نیز ابزاری برای مظلوم‌نمایی اسرائیل قرار داده تا بار دیگر حمایت بی‌قید و شرط اروپایی‌ها از صهیونیسم را به‌بهای خود فرانسوی‌ها بخرد.

 بزرگترین تروریست‌ جهان در راهپیمایی ضدتروریسم

روز یکشنبه میلیون‌ها نفر در سراسر فرانسه، بالاخص پاریس، و هزاران نفر دیگر در شهرهای بزرگ اروپا به خیابان‌ها آمدند تا در یک نمایش گسترده اتحاد خود را پس از حملات تروریستی سه‌روزه که منجر به مرگ ۱۷ شهروند و سه مهاجم شد، نشان دهند.در راهپیمایی پاریس که تقریباً ۱/۵ میلیون نفر شامل خانواده‌های ۱۲ قربانی حمله به هفته‌نامه “شارلی ابدو” نیز حضور داشتند، رهبران و مقامات عالی‌رتبه بیش از ۵۰ کشور جهان کنار فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه، حضور یافتند.

در بعد از ظهر سرد پاریس، رهبران اروپایی چون آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان؛ دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا؛ ماتئو رنزی، نخست‌وزیر ایتالیا؛ ماریو راخوی، نخست‌وزیر اسپانیا؛ پترو پروشنکو، رئیس‌جمهور اوکراین؛ احمد داوداوغلو، نخست‌وزیر ترکیه و دیگر مقامات اروپا به ابراهیم بوبکر کیتا، رئیس‌جمهور مالی و ملک عبدالله، پادشاه اردن پیوستند تا با گره زدن بازوهای‌شان در خیابان ولتر راهپیمایی کنند.

معادلات حل نشده خیام

یکی از همکلاسی‌هایم تعریف می‌کرد: «سال‌ها قبل، آقایی برای تدریس از مرکز به شهر ما اعزام شده بود. ابتدا قرار بود به خاطر رشته تحصیلی‌اش به ما زیست‌شناسی درس بدهد اما با رفتن معلم ریاضی (که همزمان جبر و هندسه و ریاضیات جدید و... را درس می‌داد!) ناگهان او شد معلم همه‌فن حریف! از یک‌طرف تدریس دروسی به عهده‌اش گذاشته شده بود که تخصصی در آنها نداشت و از طرف دیگر به خاطر تازه‌وارد بودنش، به شدت درگیر مسئله تهیه مسکن و... بود.اینها سبب شده بود که وی، به جای تدریس کتاب‌های مدرسه، هر هفته یا دو هفته یک بار بعد از بیان نکاتی درباره ضرورت «ایجاد تحول در علم»! اعلام می‌کرد که امروز باید با کمک شما یکی از معادلات حل نشده خیام را حل کنیم!
و بعد از روی کتابی که معلوم نبود کدام آدم شیر پاک خورده‌ای به او داده بود، یک معادله و مسئله طولانی را روی تابلوی کلاس می‌نوشت و از ما می‌خواست مشغول حل آن شویم! این کار فرصت خوبی بود تا او شروع کند با تلفن پیگیر کارهای عقب‌مانده و جواب دادن به طلبکاران و... شود. یکی دو تا از بچه‌های کلاس که باهوش‌تر از بقیه بودند خیلی زود فهمیدند که این «ایجاد تحول در علم» یک ماجرای «سرکاری» است و حتی بسیاری از مسئله‌های طرح شده غلط و بی‌مبناست و خلاصه چیزی از آن به دست نمی‌آید اما بقیه رفقا، چند سال دیرتر، یعنی زمانی که به دانشگاه رفتند فهمیدند که ماجرا چه بوده! بگذریم که آن سال اکثر بچه‌ها از آن دروس نمره نیاوردند و کار به شکایت بردن به مرکز استان و... کشید».
هفته پیش همایشی در تهران برگزار شد تا در آن راهکارهایی برای اقتصاد ایران بیان شود. صرف‌نظر از اینکه اقتصاد ایران- مثل مبارزه با مفاسد اقتصادی- نیازمند همایش و نمایش و سخنرانی است یا نیازمند اقدام هوشمندانه با دست‌های پاک و خدمت صادقانه به مردم، رئیس‌جمهور محترم در آنجا از آرزوی اجرای یکی از اصول قانون اساسی و برگزاری رفراندوم سخن گفت! همین موضوع- که معلوم نیست نسبت آن با برنامه‌ریزی اقتصادی چیست- باعث شد عده‌ای ذوق‌زده و هیجان‌کرده در مدح و ثنای رفراندوم سخن‌ها بگویند و قلم بر صفحه کاغذ بدوانند و حتی عده‌ای از فرصت سوءاستفاده کرده، بغض‌های فروخورده خود از نظام را بر زبان بیاورند! اما سخنان آن روز بیشتر خاطره‌ای که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد را در ذهن زنده می‌کند و تداعی‌گر آن است. صرف‌نظر از ایرادات حقوقی جدی و البته بدیهی و ابتدایی که به این پیشنهاد وارد است باید گفت؛ انتخاب رئیس‌جمهور در قالب همین قانون اساسی و بر اساس وعده‌های فراوان داده شده از سوی رئیس‌جمهور محترم صورت پذیرفته و به یقین برگزاری رفراندوم، یکی از این وعده‌ها نبود!
حال چه شده که به جای عمل به وعده‌ها، عمل به وعده نشده‌ها در دستور کار قرار گرفته است!؟ آیا جز این است که عمل به آن وعده‌ها با این عملکرد ممکن نبوده و ناچار برای برون‌رفت  از فضای مطالبه‌گری مردم، باید «یکی از معادلات خیام را حل کرد»!؟ واقعیت این است که مراجعه به آرای عمومی و برگزاری همه‌پرسی، در شرایطی مطرح است که برای اجرا یا عدم اجرای کاری، تردید وجود داشته و ندانیم که مردم این کار را قبول دارند یا نه؟
اما وقتی که بر اساس قانون عادی و قانون اساسی، تکالیف و وظایف دولت و دستگاه اجرایی معلوم و آشکار است، چه چیزی مبهم است که نیاز به همه‌پرسی دارد؟! به نظر آنها که بر طبل شعف می‌کوبند، دولت کدام خدمت را انجام داده و حال برای اجرای بقیه آن تردید دارد که مردم آن را می‌پذیرند یا نه!؟ یا کدام وعده دولت رنگ عملیاتی شدن به خود گرفته که اکنون لازم باشد مردم درباره بقیه آن نظر خود را اعلام کنند؟ مثلا قرار بود بر اساس وعده رئیس‌جمهور محترم ظرف شش ماه «تحولی اساسی» در وضع اقتصادی مردم پدید بیاید. آیا این اتفاق افتاد و مردم این را لمس کردند!؟ با گذشت نزدیک به نیمی از عمر دولت، چند درصد وعده‌ها عملیاتی شده است؟
آیا سقوط پیاپی شاخص بورس به بی‌سابقه‌ترین سطح در چهار سال گذشته با همه‌پرسی حل می‌شود؟ آیا مشکل افزایش نرخ بیکاری که علی‌رغم همه اعمال سلیقه‌ها و کاهش دستوری همچنان در حال افزایش است با همه‌پرسی حل می‌شود!؟
مگر نه اینکه وعده شده بود دولت یازدهم احترام را به پاسپورت ایرانی برمی‌گرداند؟ اکنون حدود 2 سال است که جمهوری اسلامی ایران نماینده‌ای در سازمان ملل ندارد! آیا با انجام همه‌پرسی این مشکل حل می‌شود؟! مگر قرار نبود یارانه به اقشار پردرآمد داده نشود؟ یک بار از بالا شروع می‌شود تا ثروتمندان شناسایی شوند! مدتی بعد اعلام می‌شود امکان چنین کاری نیست! بعد از پایین لیست شروع می‌کنند تا فقرا شناسایی شوند! یک بار گفته می‌شود 10 میلیون نفر شناسایی شدند و بار دیگر هرگونه گمانه‌زنی تکذیب می‌شود...! و بالاخره معلوم نیست تکلیف این شناسایی- که ساده‌ترین کار برای شروع یک حرکت مهم اقتصادی است- چه می‌شود!؟  آیا این مشکل با همه‌پرسی حل می‌شود؟! وقتی دولت از انجام چنین کاری در می‌ماند، انتظار ایجاد تحول اقتصادی مانند همان ماجرای «تحول در علم» نیست؟! مشکل تشدید واردات کالاهای لوکس و غیرضرور یا مشکل افزایش شدید نقدینگی با همه‌پرسی حل می‌شود؟! بگذریم از اینکه مردم سال قبل به فراخوان مهم و تاریخی دولت پاسخ دادند و در یک رفراندوم عمومی با رایی 97 درصدی به پیشنهاد دولت «نه» بزرگی گفتند!
ممکن است عده‌ای به خطا، طرح این موضوع از سوی رئیس محترم جمهوری را به دلیل تکلیف قانونی ایشان در عمل به قانون اساسی بدانند. صرف‌نظر از پاسخ‌های حقوقی متقن و محکمی که اصل استقلال قوا ساده‌ترین آنهاست باید پرسید، آیا در همین قانون اساسی اصل 30 بر تکلیف دولت بر آموزش رایگان برای همه اقشار و افراد تاکید نمی‌کند؟ آیا این اصل محترم و لازم‌الاجرا نیست؟! اگر هست- که هست- بر اساس کدام مصوبه قانونی دولت در حال واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی است!؟ و چرا اینجا به آرای عمومی مراجعه نشده و پرسیده نشد که «مردم! ما می‌خواهیم از اجرای اصل 30 شانه خالی کنیم، آیا اجازه می‌دهید!؟»
اما چرا چنین شده و چرا به جای حل مشکلات مردم و به جای حل مشکل بیکاری به صورت واقعی نه روی کاغذ و به جای بهبود معیشت مردم در فضای واقعی و جلوگیری از روند افزایش قیمت‌ها، اینگونه سخنانی دست‌آویز قرار می‌گیرد؟ چرا به این پرسش پاسخ داده نمی‌شود که: «چطور ممکن است علیرغم رشد بالای اقتصادی (4/5 درصد، 5 درصد و حتی بیشتر!) و علیرغم کاهش دائمی نرخ تورم! و علیرغم خیلی آمارهای زیبای دیگر از یک طرف نرخ بیکاری 1/5 درصد بیشتر شود و از سوی دیگر قیمت‌ها دائما افزایش می‌یابد!؟ و تازه جناب نوبخت هم تصریح می‌کنند که قیمت‌ها باز هم بالاتر می‌رود!»، بالاخره یک جای کار مشکل دارد و ظاهرا کاغذهای در دست مسئولان و سخنانشان با واقعیت‌های جامعه تفاوت چشمگیر دارد.
واقعیت این است که حل واقعی مشکلات مردم، نیازمند عزمی راسخ، تلاشی شبانه‌روزی و برنامه‌ای حساب شده و جامع‌الاطراف دارد. صدها سخنرانی و همایش، حتی یک فرصت شغلی هم ایجاد نمی‌کند و برعکس احساس دلسردی و دلخوری مردمی که به شعارها اطمینان کرده‌اند را در پی خواهد داشت. اما چون این کارها سخت است، عده‌ای ترجیح می‌دهند که با تئوری‌پردازی و ایجاد موج روانی هم سرگرمی برای رسانه‌ها و سپس مردم ایجاد کنند و هم فرصت تنفس برای خود و تأخیر در پاسخگویی!
وقتی اینگونه می‌شود و همایش و سخنرانی به جای طرح و برنامه اجرایی می‌نشیند واضح است که در یک همایش اقتصادی، سخن گفتن از همه‌پرسی، امری طبیعی قلمداد می‌شود! بحث بر سر اینکه اصول ما به سانتریفیوژها پیوند نخورده، سخنی حکیمانه قلمداد می‌شود و کسی هم حق ندارد بگوید این سخن مانند آنست که وسط جنگ با دشمن اشغالگر یکی پیدا شود و بگوید «مگر آرمان ما به یک وجب خاک بستگی دارد که این همه بخاطر آن می‌جنگیم»!؟ و بالاخره وقتی اینگونه می‌شود، دیگر طبیعی است که به جای مبارزه با مفاسد اقتصادی و راندن مفسدان و مجرمان، باید فلان سایت سینه‌چاک حمایت از دولت، از احتمال مفاسد اقتصادی - نستجیربالله - ابوذر و سلمان! سخن بگوید!
هر یک از این صحبت‌ها که در این همایش گفته شد می‌تواند برای مدت‌ها برای رسانه‌های مدعی حمایت از دولت سوژه هیاهو و سرکار گذاشتن مردم شود و قبل از کهنه شدن موضوع و سرد شدن فضا، همایشی دیگر و سخنانی دیگر و...!
... دوستم می‌گفت کاش بقیه هم کلاسی‌هایم زودتر می‌فهمیدند «حل‌معادلات خیام و ایجاد تحول در علم» سرکاری است تا در پایان سال تحصیلی شاهد آن همه مردودی و مشروطی نبودیم...

حسین شمسیان

منبع:روزنامه کیهان-21دی

من مسیح را در رهبری ایران دیدم...

 افسران - خوشا به حالمان مسیح هم عصر ماست...
چند سال پیش پوتین، رئیس‌جمهور وقت روسیه، برای نخستین بار در طول سی سال انقلاب به ایران سفر کرد.
پوتین، شخصیتی بسیار چارچوب‌مند و منضبط بر اصول دیپلماسی است، اما با این حال چندبار پرسیده بود که دیدار با رهبر جمهوری اسلامی آیا انجام می‌شود یا نه. دیدار انجام شد. در این دیدار رهبری به نکاتی از تاریخ شوروی و قبل از آن اشاره می‌کنند که برای رئیس‌جمهور وقت روسیه جدید بوده است، پس از دیدار مسئولین دستگاه دیپلماسی می‌گفتند رفتار وی تغییر کرده بود و شخصاً و نه از طریق وزیر خارجة خود، به وزیر خارجه وقت کشورمان گفته بود که شما حتماً سفری به روسیه داشته باشید تا با هم گفت‌وگو کنیم.
در برگشت به کشور روسیه، خبرنگاری از وی درباره نظرش راجع به رهبری ایران می‌پرسد و وی در پاسخ می‌گوید:

"من مسیح را ندیده‌ام، اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خوانده‌ام، من مسیح را در رهبری ایران دیدم "