البته باید بگم تکلیف احساسم ب ف هم روشنه و سعى میکنم بهش فکر نکنم .
حامد همینطور حرف میزد۰فرشید خودش را با اسباب بازی ها سرگرم کرده بود۰با وجود اینکه کلاس اول دبستان بود حتی نمیتوانست سیبی را به تنهایی پوست بکند۰حامدانتظار داشت همه کارها را فرخنده انجام دهد۰با وجود اینکه فرخنده کار تمام وقت اداری داشت و حامد کار پاره وقت'اما میخواست که حتی میوه هم پوست کنده و آماده خوردن باشد و فرشید هم مثل خودش دست به سیاه و سفید نزند۰
سالهای زیادی از آن روز میگذرد۰فرشید ازدواج کرده اما از عهده وظایف معمولی یک هم خانه هم بر نمیاید۰هنوز هم مادرش نا گزیر است در بعضی موارد حمایتش کند۰همسر فرشید هم که کاری جز دانشگاه رفتن یاد نگرفته'چاره را در این دیده که غذا را از بیرون سفارش دهد یا با سوسیس و کالباس قضیه را فیصله دهد۰پدر فرشید آپارتمانی برای پسرش خریداری کرده بود که همان را فروخته و از سودش زندگی را به این نحو سپری میکنند۰
پایه اولیه تربیت فرزندان در خانواده ریخته میشود۰در این زمینه هماهنگی والدین برای نحوه تربیت بسیار مهم است۰اگر هر کدام سلیقه و عقیده متفاوتی داشته باشند راه را برای سو استفاده بچه ها باز میکنند۰