مختار بن ابی عبیده ثقفی ، پنج سال پس از حادثه کربلا و یک سال پس از نهضت توابین ، در سال 66 هجری در کوفه قیام کرد . هدف نهضت او خونخواهی حسین (ع) و انتقام از قاتلان شهدای کربلا و جنایتکارانِ حادثه عاشورا بود . قیام او و خونخواهی اش موجب خرسندی ائمه بود . از امام باقر (ع) روایت شده که : « لاتَسُبوا الُمخْتارَ فَاِنهُ قَدْ قَتَلَ قَتَلَتَنا وَ طَلَب بِثأرِنا » .(1) مختار را ناسزا نگویید ، چرا که او قاتلان ما را کشت و به خونخواهی ما برخاست .
خلاصه ای از قیام او ( طبق نفس المهموم ) چنین است :
مختار ، در 14 ربیع الاول سال 66 در کوفه قیام کرد و عبدالله بن مطیع را که کارگزار عبدالله بن زبیر بود بیرون نمود . آغاز قیامشان با شعار « یا منصورُ اَمِتْ » و « یالثارات ِالحسین » بود . درگیریهای سختی در محله ها و میدانهای کوفه پیش آمد . گروههایی کشته و گروههایی تسلیم شدند و مختار وارد قصر شد و فردایش برای مردم سخنرانی کرد ،
اشراف کوفه با او بیعت کردند . مختار پس از استیلا بر اوضاع ، یکایک قاتلان حسین (ع) را دستگیر می کرد و می کشت . نیروهایی هم به اطراف می فرستاد تا هم بر آن مناطق استیلا یابد و هم جنایتکاران را گرفته و به کیفر رساند . مدتها این تحرکات و دستگیریها و نبرد با مقاومت کنندگان از طرفداران بنی امیه ادامه داشت . مختار موفق شد کسانی چون عمرسعد ، شمر ، ابن زیاد ، خولی ، سنان ، حرمله ، حکیم بن طفیل ، منقذبن مره ، زید بن رقاد ، زیاد بن مالک ، مالک بن بشر ، عبدالله بن اسید ، عمرو بن حجاج و بسیاری از کسان را که در کربلا دستشان به خون شهداء آلوده بود از دم تیغ گذراند و پیکرشان را بسوزاند و یا در مقابل سگها بیندازد . (2) مختار ، سر « ابن زیاد » را به مدینه نزد محمد حنفیه فرستاد ، او هم آن سر را پیش امام سجاد (ع) آورد . آن حضرت مشغول غذا خوردن بود . با دیدن این صحنه ، سجده شکر به جای آورد و فرمود : « الحَمدُلِلهِ الذی اَدْرَک لی ثاری مِنْ عَدُوی وَ جَزَی اللهُ الُمختارَ خَیرا ... » . (3) خدا را شکر که انتقام مرا از دشمنم گرفت . خداوند به مختار جزای نیک دهد . مختار ، هیجده ماه حکومت کرد ( تا 14 رمضان سال 67 ) و در سن 67 سالگی در درگیری با سپاهیان ابن زبیر نزدیکی کوفه به شهادت رسید .
1 - بحارالانوار ، ج 45 ، ص 343 .
2 - برگرفته و تلخیص شده از : در کربلا چه گذشت ( ترجمه نفس المهموم ) ، ص 776 به بعد .
3 - معالی السبطین ، ج 2 ، ص 260 .
نه دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بیبصیرتی در ماجرای ثقیفه پاک کرد.
نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود.
نه دی، درد کوتهبینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد.
نه دی، زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود.
نه دی، در ایران بود ولی پایههای کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.
نه دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش میکرد.
نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود.
نه دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب بسته را به جوب بازگرداند.
نه دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین (ع)، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند.
نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.
نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و... داشت.
نه دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزتخواهی»
نه دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود.
نه دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند خامنهای کوثر است، دشمن او ابتر است.
نه دی، عاشورا بود و ایران کربلا.
نه دی، ثمرهی خون شهید آیتها، مطهریها، بهشتیها، باکریها، همتها و... بود.
نه دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخساز بود.
نه دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنهگران توسط امت بود.
نه دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد، بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.
نه دی، غدیر خم بود در کویر قم و سراسر ایران.
نه دی، نور بصیرت الهی بود در دلهای امت.
هرچه خواستم بگویم که نه دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط میتوانم که بگویم نه دی، نه دی بود و بس.