مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی رامیشنود و متوجه میشود که کسی در حال غرق شدن است. فوراً به آب میپرد و او رانجات میدهد. اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را میشنود و باز بهآب میپرد و دو نفر دیگر را نجات میدهد. اما پیش از این که حالش جا بیاید صدایچهار نفر دیگر را که کمک میخواهند میشنود.
او تمام روز را صرف نجات افرادی میکند که در چنگال امواج خروشان گرفتار شدهاند غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت.