جام جم سرا: عتماد به نفس داشتن نوعی احترام به خود و ارزشمند دانستن وجود خود است و برای هرکس که میخواهد زندگی شایستهای داشته باشد الزامی است. پایین بودن اعتماد به نفس در نتیجه عادتهای فکری غلطمان به وجود میآید. برای اینکه این ویژگی را در خود تقویت کنیم چند راه ساده زیر بسیار موثر واقع خواهند شد:
باور غلط
بیشتر ما انسانها معمولا میان طیفی از داشتن و نداشتن اعتماد به نفس قرار داریم و نمیتوان به طور مطلق گفت که عاری از اعتماد به نفس هستیم. در حقیقت اگر مدام این جمله را در ذهن تکرار کنیم، این حس را در وجودمان نهادینه میکنیم که نمیتوانیم برای بهبود وضع خود اقدام مثبتی انجام دهیم و بیش از پیش اعتماد به نفس خود را از دست داده و خود را در معرض شکستهای متفاوت قرار میدهیم.
غلبه بر اعتماد به نفس پایین
برای اینکه بتوانیم مشکل پایین بودن اعتماد به نفس را از بین ببریم باید جنبههای مختلف زندگیمان را بررسی کرده تا متوجه شویم در کدام یک از آنها اعتماد به نفس خوبی نداریم. با یافتن مشکل اساسی در زندگیمان که موجب اعتماد به نفس پایین در ما میشود، تقریبا نصف راه را میرویم. پس از آن میتوانیم با کمک مشاوران زبده مشکل مورد نظر را نشانه رفته و از میان برداریم.
توجه به الگوهای فکری
وقتی یک الگوی فکری منفی مدت زیادی در ذهنما جا خوش کرده باشد، چنان خود را عضوی از وجودمان میکند که ناخودآگاه اوضاع را بدتر میکند. باید این الگوی فکری مخرب را شناسایی کرد و جلوی فعالیتش را گرفت.
دو روش خوب برای رهایی از افکار منفی را میتوان به کار برد:
1ـ شخصی نکردن موضوعات: برای اینکه بتوانیم منفی فکر نکنیم، باید یاد بگیریم که هر موضوعی را شخصی نکنیم. مثلا اگر دوستی به تلفن مان پاسخ نداد، فورا به این نتیجه نرسیم که او به ما اهمیتی نمیدهد، بلکه ممکن است سرش شلوغ بوده و فرصت نداشته است. با این روش اعمال و رفتار دیگران روی ما تاثیر منفی نمیگذارد و اعتماد به نفسمان را کمرنگ نمیکند.
2ـ ترس از پذیرفته نشدن: برای اینکه دچار ترس و وحشت از پذیرفته نشدن در جمعی نشویم، بهتر است برای شرایط متفاوت چندین گزینه خوب داشته باشیم تا اگر در موقعیتی ما را به حساب نیاوردند با خود بگوییم موقعیتهای دیگری داریم که میتوانیم از آنها بهره ببریم. مثلا دایره دوستان مان در آن حد باشد که اگر دوستی دیگر معاشرت ما را نخواست، بسیار تنها نشویم.
نواب نصیر شلال افزود: البته تصمیم برای کنار گذاشتن وزنهبرداری کاملا جدی نیست.فصل امتحانات که تمام شود به صورت جدی به این موضوع که به وزنهبرداری برگردم یا خیر، فکر خواهم کرد.نصیرشلال در پاسخ به این پرسش که آیا او هم مانند کیانوش رستمی به دلیل مسایل مادی و بیتوجهی، انگیزهاش را از دست داده است؟ گفت: شرایط برای ما در حد یک قهرمان نیست، توجهات کم است، همه به فکر خودشان هستند. من که عمر و جوانیام را در ورزش گذاشتهام از خانواده، تفریحات و درس گذشتم به عنوان فردی که مدال المپیک هم دارد، هیچ شرایط نرمالی ندارم. بنابراین با خود میگویم چرا دوباره باید همان مسیر را بروم، میتوانم کار درست و حسابی پیدا کنم یا درس بخوانم تا حداقل آیندهام تامین شود.
وی ادامه داد: من تنها ورزشکاری هستم که درخوزستان مدال المپیک دارد اما در همین سه چهار ماهی که دور بودم کسی آمده سراغی از من بگیرد؟ به هر حال این شرایط آدم را ناراحت میکند.این وزنهبردار خوزستانی درباره اینکه چرا زود به فکر جدا شدن از دنیای قهرمانی افتاده است؟ بیان کرد: نگران آیندهام هستم. برای من تمرین کردن و مدال گرفتن سخت نیست. من تمرین میکنم، مدال جهانی هم بگیرم اما وقتی میبینم هیچ تضمینی برای آیندهام نیست، چرا دوباره این مسیر را بروم در حالی که یک بار این مسیر را رفتم و مدال المپیک گرفتم. بنابراین میخواهم از طریق درس خواندن یا انجام کار اقتصادی، موفق شوم.
نصیرشلال با بیان اینکه مسیر را اشتباه رفته است، تصریح کرد: ورزشکار وقتی مدال گرفت دیگر به او میگویند خداحافظ، مگر اینکه وارد سیاست یا جاهای دیگر شود تا بتواند خودش را حفظ کند، در غیر این صورت هیچ چیز برایش فراهم نیست. من مسیر را اشتباه رفتم و ممکن است نوجوانان و جوانان گوششان به حرفهای ما باشد اما انجام ورزش در حد سلامتی خوب است و من نیز آن را انجام میدهم اما برای قهرمانی اشتباه است، چرا که حق و ناحق از لحاظ توجه و رسیدگی در آن وجود دارد. در نهایت وزنهبردار آسیبهای متعدد دارد و بیماریهایی نظیر قند و چربی و فشار میگیرد، در این مشکلات نیز کسی با او نیست و در نهایت هم فراموش میشود
به مناسبت فرارسیدن ایام سالروز شهادت حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را پیرامون آن امام بزرگوار منتشر میکند.
اعتراف مخالفان به فضل و شجاعت و استقامت امام حسن عسکری(علیهالسلام)
امامی که موافقان، شیعیان، مخالفان، غیر معتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف کردند به فضل او، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختیها، این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت. در تاریخ پرافتخار شیعه، این نمونهها را کم نداریم. پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت، با آن همه مقامات، با آن همه کرامات، وقتی با سم و جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط بیست و هشت سال داشت؛ این میشود الگو؛ جوان احساس میکند یک نمونهی عالی در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه (علیهالسّلام) است که در بیست و پنج سالگی شهید شده است؛ این امام عسگری (علیه الصّلاة و السّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰
داعیهی امامت علت دشمنی حاکمان با اهل بیت(علیهمالسلام) بود
این بزرگواران، دائم در حال مبارزه بودند؛ مبارزهاى که روحش سیاسى بود. زیرا کسى هم که در مسند حکومت نشسته بود، مدّعى دین بود. او هم ظواهر دین را ملاحظه مىکرد. حتّى، گاهى اوقات نظر دینى امام را هم مىپذیرفت. (مثل قضایایى که در مورد «مأمون» شنیدهاید که صریحاً نظر امام را قبول کرد.) یعنى ابایى نداشتند که گاهى نظر فقهى را هم قبول کنند. چیزى که موجب مىشد این مبارزه و معارضه با اهل بیت وجود داشته باشد، این بود که اهل بیت، خودشان را «امام» مىدانستند. مىگفتند: «ما امامیم». حضرت باقر علیهالسّلام، در منى که رفته بود، فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ الْاِمامُ» و همه را یک به یک برشمرد تا به خودش رسید و فرمود: «من امامم.» اصلاً بزرگترین مبارزه علیه حکّام همین بود. چون کسى که حاکم شده بود و خود را امام و پیشوا مىدانست، مىدید شواهد و قرائنى که در امام لازم است، در حضرت هست و در او نیست و این موجود را براى حکومت، خطرناک مىشمرد؛ چون مدّعى است. حکّام، با این روح مبارزه مىجنگیدند و ائمّه علیهمالسّلام هم مثل کوه ایستاده بودند. بدیهى است که در این مبارزه، معارف، احکام فقهى و خُلقیّات و اخلاقیّاتى که ائمّه ترویج مىکردند، جاى خود را دارد. تربیت شاگردِ بیشتر و ارتباطات شیعى، روزبهروز گستردهتر شد. شیعه را اینها نگهداشت. شما مرامى را در نظر بگیرید که دویست و پنجاه سال علیه آن حکومت شده است! اصلاً باید هیچ چیزیش نماند؛ باید بهکل از بین برود؛ ولى شما ببینید الان دنیا چه خبر است و شیعه به کجا رسیده است!
این نکته را باید در اشعارى که دربارهى امام صادق، امام هادى و امام عسکرى علیهمالسّلام خوانده مىشود، به خوبى دید. اینها مبارزه مىکردند و براى همین مبارزه هم جانشان را از دست دادند. راهى است که رو به هدفى مشخّص ادامه دارد. گاهى یکى برمىگردد، یکى از این طرف مىرود؛ اما هدف یکى است. ۱۳۸۰/۰۶/۳۰
ارتباطات شیعه در زمان حضرت جواد تا حضرت عسکری(علیهمالسلام) از همیشه گستردهتر بوده است
زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى، ارتباطات شیعه از همیشه گستردهتر بوده است. در هیچ زمانى ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتى شیعه در سرتاسر دنیاى اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى نبوده است. وجود وکلا و نواب و همین داستانهایى که از حضرت هادى و حضرت عسکرى نقل مىکنند - که مثلاً کسى پول آورد و امام معین کردند چه کارى صورت بگیرد - نشاندهندهى این معناست. یعنى علىرغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوى، و حضرت رضا (سلاماللَّهعلیه) به نحوى، ارتباطات با مردم همینطور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده؛ منتها آمدنِ حضرت به خراسان، تأثیر خیلى زیادى در این امر داشته است. ۱۳۸۴/۰۵/۱۸
اینکه آن بزرگوارها در غربتِ زیادى بودند، واقعاً همینطور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در کنار این، دربارهى این سه امام - از حضرت جواد تا حضرت عسکرى - نکتهى دیگرى وجود دارد و آن این است که هرچه به پایان دورهى حضرت عسکرى جلوتر مىرویم، این غربت بیشتر مىشود. حوزهى نفوذ ائمه و وسعت دایرهى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبى است. شاید علت اینکه اینها را اینطور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین موضوع بود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰
امام حسن عسکری(علیهالسلام) در شهر سامرا با تمام دنیای اسلام رابطه برقرار کرده بود
بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتفاقاتى که افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم (علیهالسّلام) این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همهجا تک و توک بودند؛ اما بىارتباط به هم، نا امید، بدون هیچ چشماندازى، بدون هیچ امیدى؛ سلطهى حکومت خلفا هم که همه جا بود؛ قبلش هم هارون بود با آن قدرت فرعونى. حضرت که بهطرف خراسان آمدند و از این مسیر عبور کردند، شخصیتى در مقابل مردم ظاهر شد که هم علم، هم عظمت، هم شکوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوى چشم آنها مىگذاشت؛ اصلاً مردم مثل چنین شخصیتى را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان مىتوانستند از خراسان حرکت کنند و به مدینه بروند و امام صادق را ببینند؟ اما در این مسیر طولانى، همه جا امام را از نزدیک دیدند؛ چیز عجیبى بود؛ کأنّه انسان پیغمبر را مشاهده کند. آن هیبت و عظمت معنوى، آن عزت، آن اخلاق، آن تقوا، آن نورانیت و آن علم وسیع - که هرچه مىپرسى و هرچه مىخواهى، در دستش هست؛ چیزى که اصلاً مردم آن را ندیده بودند - ولولهیى راه انداخت.
امام به خراسان و مرو رسیدند. مرکز هم مرو بود، که در ترکمنستانِ فعلى واقع شده است. بعد از یکى دو سال هم که شهادت حضرت بود و مردم داغدار شدند. هم ورود امام - که نشان دادن جلوهیى از چیزهاى ندیده و نشنیدهى مردم بود - و هم شهادت آن بزرگوار - که داغ عجیبى بنا کرد - در واقع تمام فضاى این مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه اینکه حتماً همه شیعه شدند، اما همه محب اهل بیت شدند...
بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهمالسّلام) چنین حادثهیى اتفاق افتاده. حضرت هادى و حضرت عسکرى در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود - یک شهر بزرگِ آنچنانى نبود؛ پایتخت نوبنیادى بود که «سُرّ من رأى»؛ سران و اعیان و رجالِ حکومت و به قدرى از مردم عادى که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند - توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیاى اسلام تنظیم کنند. وقتى ما ابعاد زندگى ائمه را نگاه کنیم، مىفهمیم اینها چهکار مىکردند. بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» - با همان معناى اسلامىِ خودش - قرار مىگرفتند و با مردم حرف مىزدند. بهنظر من این بعد در کنار این ابعاد قابل توجه است. شما مىبینید که حضرت هادى را از مدینه به سامرا مىآورند و در سنین جوانى - چهل و دو سالگى - ایشان را به شهادت مىرسانند؛ یا حضرت عسکرى در بیست و هشت سالگى به شهادت مىرسند؛ اینها همه نشاندهندهى حرکت عظیم ائمه (علیهمالسّلام) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسىِ با شدت عمل بود، درعینحال ائمه (علیهمالسّلام) اینگونه موفق شدند. غرض، در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید.
منبع:سایت مقام معظم رهبری