جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

به مناسبت درگذشت استاد مشفق کاشانی

استاد عباس کی‌منش را بیشتر با عنوان تخلصش یعنی مشفق کاشانی می‌شناختیم. شاعر برجسته و توانمند کشورمان که روز گذشته در آستانه نود سالگی درگذشت. به همین مناسبت در ادامه بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی که تیرماه سال 92 برگزار شد، بازنشر داده شده است. رهبر انقلاب در این سخنان کوتاه به امتیازات شاعرانگی او اشاره کرده‌اند.

 
بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دست اندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
اولاً بسیارکاربجا و درستی انجام دادید که برای جناب آقای مشفق -شاعر عزیزمان- بزرگداشت گرفتید، نکوداشت گرفتید. یقیناً تقدیر و برجسته‌سازی شخصیّت و خصوصیّات برجستگان ما، کمک میکند به اینکه جوانان ما، کسانی که استعداد دارند و ظرفیّت دارند، بتوانند حرکت کنند و پیش بروند. وقتی از شاعر تمجید میشود، نفس این شاعرپرور است. شما می‌بینید، در دورانهای گذشته شعرای بزرگی که مورد تشویق و تمجید حکّام وقت قرار گرفتند، موجب شده که در همان مجموعه کسان زیادی شاعر و نکته‌پرداز و مضمون‌ساز به وجود بیاید؛ این چیز اساسی‌ای است. بنابراین تشویق شاعران بزرگ و برجسته کردن شخصیّت آنها کمک میکند به پیشرفت ادبیّات و شعر.
 
جناب آقای مشفق هم از شعرای خوب زمان ما هستند. بنده البتّه از قدیم با بعضی از اشعار ایشان -در مطبوعات و اینها- آشنا بودم و شخص ایشان را هم که از اوائل انقلاب به اتّفاق آقای حمید و مرحوم شاهرخی و اینها، مکرّر آقایان را زیارت میکردیم؛ از شعرهایشان میشنیدیم، استفاده میکردیم. و غزل ایشان، غزل پخته و مضمون دار و خوش اسلوبی است؛ یعنی یکی از غزل سرایان برجسته‌ی زمان ما جناب آقای مشفق هستند؛ بیشتر سبک عراقی - و در عین حال دارای مضمون، دارای الفاظ شسته‌رفته و پخته - غزل ایشان را تشکیل میدهد. حالا البتّه ایشان در فنون دیگر هم شعر میگویند، قصیده هم میگویند، قطعه هم میگویند، لکن غزل ایشان یک برجستگی ویژه‌ای دارد. در جلسات شعری‌ای که بنده در آنجاها حضور داشته‌ام و توانسته‌ام بشنوم از شعرها، شعر ایشان همیشه یک شیرینی و برجستگی و زیبایی خاصّی داشته. جا دارد که از ایشان حقیقتاً تشویق بشود.
 
علاوه بر جنبه‌ی شعری محض، دو خصوصیّت دیگر هم در آقای مشفق هست که قابل توجّه است: یکی اینکه شعر ایشان در خدمت هدفها قرار میگیرد؛ در خدمت هدفهای دینی و هدفهای انقلابی. از اوّل انقلاب - از قبل انقلاب هم شاید همین‌جور بوده؛ امّا آنچه من اطّلاع دارم در دوران انقلاب [است]- شعر ایشان، چه شعر مذهبی و به اصطلاح شعر آئینی‌ای که ایشان گفتند در مدایح و در موضوعات مربوط به ائمّه (علیهم السلام)، و چه شعرهایی که درباره‌ی مسائل انقلاب گفتند، همه‌ی اینها شعرهای مفید و اثرگذاری است. آن بیت اوّل همین غزلی که الان ایشان گفتند، به نظر من می‌ارزد به خیلی از شعرها و گفته‌ها و نوشته‌ها؛ در وقتی که دشمن و بعضی از دوستهای نادان سعی میکنند فضاها را تیره و تار جلوه بدهند، میگویند اگر هوش و گوشی وجود دارد، اینجا پنجره‌ها باز است. اینها خیلی نکات مهمّی است. در غزل ایشان همیشه در طول این زمانها آدم مشاهده میکند.
 
نکته‌ی دوّم شخصیّت خود ایشان است؛ ایشان یک انسان محترم و آراسته به اخلاق خوب، به رفتار خوب محسوب میشوند و ما در طول این حدود سی وچند سال که با ایشان آشنا هستیم و مرتبطیم و از ایشان شنیدیم و گاهی با ایشان نشست و برخاست کردیم، همیشه این رفتار را از ایشان ملاحظه کردیم.
 
امیدواریم ان‌شاء الله خداوند به ایشان سالهای طولانی عمر بدهد؛ ایشان را، آقای حمید را - این پیش‌کِسوتهای شعر معاصر را- بایستی ارجمند داشت و عزیز داشت؛ ان‌شاء الله آینده‌ی ادب و شعر فارسی هم به همین مناسبت و به همین میزان پیشرفت داشته باشد.
 
والسّلام علیکم و رحمة الله
 
 

 

 
چند شعر از استاد مشفق کاشانی
 
 
دانی که نو بهار جوانی چه‌سان گذشت؟
زود آنچنان گذشت، که تیر از کمان گذشت
 
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر بغفلت و خواب گران شد
 
صد آفرین به همت مرغی شکسته بال
کز خویشتن شد و، از آشیان گذشت
 
افسرده‌ای که تازه گلی را ز دست داد
داند چه‌ها به بلبل بی خانمان گذشت
 
بنگر به شمع عشق، که در اشک و آه او
پروانه بال و پر زد و، آتش به جان گذشت
 
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی واین کاروان گذشت
 
ظالم اگر به تیغ ستم، خون خلق ریخت
از خون بیگناه، مگر می توان گذشت؟
 
مشفق بهار زندگیت گر صفا نداشت
شکر خدا که همره باد خزان گذشت
 
***
خزان عمر مرا نوبهار باید و نیست
بهار عاطفه را برگ و بار باید و نیست
 
به جز دو دیده ی اختر فشان که من دارم
نشان ز اختر شب زنده دار باید و نیست
 
غزاله های غزل در کمند بی هنری است
دلی به داغ غزل داغدار باید و نیست
 
چراغ صاعقه ، فانوس آفتاب شکست
شهاب بارقه در شام تار باید و نیست
 
نفیر زاغ و زغن ، در چمن نباید و هست
صفیر مرغ غزل خوان ، هزار باید و نیست
 
کبوتران سحر را نشان چه می جویی؟
که روزنی به شب انتظار باید و نیست
 
مرا به غربت آیینه ها چه می خوانی؟
که دل چو آینه ی بی غبار باید و نیست
 
به روزگار ، که عمرم تباه گشت و هنوز
فراغ خاطری از روزگار باید و نیست
 
 
-----
 
 
عنان گریه سر داده است با من بانگ رود اینجا     
مرا بگذار ای دل فارغ از بود و نبود اینجا
 
تب و تابی است در این شط بی‌آرام و می‌سوزد    
تنور سینه‌اش در شعلهء شبرنگ دود اینجا
 
مگر آن پیر چنگی قصه‌های غربت او را 
فرا چنگ آورد،با آزمون هر سرود اینجا
 
در این سیر و سفر در خویش می‌گرید که می‌بیند  
ز باد فتنه روی لاله و لادن کبود اینجا
 
دل ما بستر رود است و زخم از تیشهء خارا
روان در ناکجا،اما گسسته تار و پود اینجا
 
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»
سبکباران ساحل را قرار از دل ربود اینجا
 
من از خون سخن رود غزل را کرده‌ام رنگین‌     
که با هر جوششی سرچشمه‌یی روشن گشود اینجا
 
رهایم کن،رها ای دل،که با این ابر دلتنگی‌       
غبار آلوده شد آیینهء گفت و شنود اینجا
 

بدعتی خطرناک در مجلس شورای اسلامی – مدرس ها کجایند؟ لزوم برائت همگانی!!

 

 

یک خبر بزرگ، نباء عظیم!

 

به گزارش انصاف نیوز (و همه ی سایت های خبری بجز صداو سیما) علی مطهری نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی دیروز نطقی نمود که به بتعبیر روزنامه شرق"مجلس را به تنفس وا داشت".

 

شاید کوتاهترین و موجزترین بخش از نطق این نماینده محترم در این جمله اش خلاصه شود که "اگر بخواهیم روز 9 دی را مظهر تفرقه میان ملت قرار دهیم، دیگر یوم الله نخواهد بود بلکه یوم الشیطان خواهد بود"

 

زیرا مابقی نظرات او در مورد حصر آقایان میر حسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد بارها و بارها از سوی ایشان در مجامع مختلف و حتی در حضور رهبری   نیز بیان و اعلام شده است.

 

" گفتم از نظر من و بسیاری از افراد، ادامه حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی به نفع کشور و انقلاب نیست و ضرورتی ندارد. اگر یکی از این دو در این حال از دنیا برود، مسئله به صورت یک غده چرکین برای جمهوری اسلامی باقی می‌ماند.

از جناب عالی درخواست می‌کنم که به قوه قضائیه دستور بدهید که این موضوع را تمام کنند. اگر لازم است محاکمه شوند، ‌همراه سایر اطراف ماجرا محاکمه شوند و به قضیه خاتمه داده شود.

ایشان فرمودند: «من قبلا درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم اینها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کرده‌ایم."

 

و حتی این بخش از نطقِ دیروزش نیز قبلاً بارها  ابراز شده بود که؛

"رییس محترم قوه قضائیه در پاسخ به نامه اینجانب اولا حصر را مجازات ندانسته‌اند؛ در حالی که حصر از حبس و زندان سنگین‌تر است زیرا زندانی حقوقی دارد که توسط ناظران قانونی رصد می‌شود ولی محصور چنین نیست. ثانیا ایشان مصوبه مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی را از نظر دوام یکسان دانسته است در حالی که چنین نیست و مصوبه ی شورای عالی امنیت ملی صرفا ناظر به دوره ی ناامنی مورد نظر و یک تصمیم موقت است. مثلا این شورا نمی‌تواند تصویب کند که فردی باید محصور شود تا زمانی که توبه کند یا تا زمانی که از دنیا برود. هرگونه حکم دائمی منوط به محاکمه در دادگاه صالح علنی و شنیدن دفاعیات متهم است. پیغمبر اسلام هم نمی‌تواند بدون محاکمه و شنیدن دفاعیات متهم حکم مجازات صادر کند مگر به واسطه وحی.

 رئیس محترم قوه قضائیه نباید از انتقاد برنجد و در پاسخ خود منتقد را بنوازد. به بیان شهید مطهری هر مقام غیر معصومی اگر در جایگاه غیرقابل انتقاد قرار گیرد هم خودش فاسد می‌شود و هم جامعه را فاسد می‌کند".

 

کار بدان جا می رسد که؛

"در ابتدا نمایندگان با فریاد دو دو قصد مزاحمت در سخنرانی را داشتند، اما پس از آنکه ابوترابی سخنرانی را قطع کرد و تذکری را به مطهری داد در ابتدای شروع باقی مانده نطق،  نمایندگان با شعار مرگ بر فتنه گر و الله اکبر به سمت تریبون حمله کردند.

وی گفت: نمایندگان در هر حال سعی می کردند تا مانع ادامه سخنرانی شوند، که باعث ایجاد تشنج در صحن علنی مجلس شد، با اینکه رئیس جلسه سعی می کرد نمایندگان را آرام کند ولی نمایندگان بی توجه به تذکرات ابوترابی در جلو تریبون مجلس جمع شدند."

"فتاحی در خصوص سومین موج درگیریها در جریان این نطق جنجالی افزود: زمانی که مطهری بار دیگر نطق خود را ادامه داد مخالفان از طرف چپ تریبون وارد شدند و خواستند نطق مطهری را پاره کنند که او دفاع کرد و اجازه نداد. اما نمایندگانی که موفق نشده بودند موجی او را به سمت در خروجی صحن هل داده و او بر زمین افتاد و به خاطر فشارها دستهایش زخمی شد. البته ما تلاش زیادی کردیم که او بر زمین نیفتد، اما فشار نمایندگان بسیار زیاد بود."

 

می توان تمام این تحرکات اخیر ایشان را به پیام کروبی به او نسبت داد که از این نماینده تهران در مجلس خواسته تا به “طرفیت از وی” پیگیر حق دادرسی و فراهم نمودن مقدمات لازم  درجهت برپایی دادگاهی علنی مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی٬ باشد."

 

چند نکته:

 

 

 

 

جمله های فوق العاده زیبای عاشقانه

تو ماه را

بیشتر از همه دوست می داشتی

و حالا ماه هر شب

تو را به یاد من می آورد

می خواهم فراموش ات کنم

اما این ماه

با هیچ دستمالی

از پنجره ها پاک نمی شود!

رسول یونان

  -----  ------

ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﮔﻮﺵ ﻛﻨﻢ

ﻟﺐ ﻫﺎﻳﺖ ﻧﻤﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ

علیرضا روشن

  -----  ------

میدانم عطر تن تو به فراموشی سپرده نمی شود!

باد هم میداند چگونه مرا دیوانه کند،

مدام عطر تو را از پس کوچه های خیال من عبور می دهد!

این ماجرا به سر نمیاید!

این بار خودت را به باد بسپار ..

پریچهر

  -----  ------

آدمهایی هستند که خیلی “وجود” دارند.

نمی گویم خوبند یا بد، چگالی ِ وجودشان بالاست.

اصلا یک «امضا» هستند برای خودشان!

افکار، حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است.

اینها به شدت «خودشان» هستند.

یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که!

در یک کلمه، «شارپ» هستند و یادت نمی رود «هستن» هایشان را،

بس که حضورشان پر رنگ است و غالبا هم خواستنی.

رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت،

بس که بَلدند “باشند” ..

این آدمها را هر وقت به تورت خورد، باید قدر بدانی ..

دنیا پر از آن دیگریهای بی امضایی است،

که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است .!

قیصر امین پور

  -----  ------

برخی احساساتِ خاص در وجودت هستند،

که حتی بهترین دوستت هم نمی تواند با تو همدل شود،

ولی اتفاقی، کتاب یا فیلمی خوب می یابی که کاملا تو را درک می کند ..

بیجورک

  -----  ------

کسی چه می داند

من امروز چند بار فرو ریختم

چند بار دلتنگ شدم

از دیدن کسی که

فقط پیراهنش شبیه تو بود!

گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه

دیوانه کننده ترین حس دنیاست!

ژوآن هریس

  -----  ------

ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻧﺖ مثل ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺑﺎﺷﺪ

ﺑﯽ ﺧﺒﺮ …

  -----  ------

از دلتنگی چیزی شنیده ای؟

مثل این است که دستت را با کاغذ بریده باشی

زخمی نمیزند

خونی نمیریزد

ولی

میسوزاند

عجیب می سوزاند

  -----  ------

شک کرده ام …

به صفحه دوم شناسنامه ام شک کرده ام

این روزها دارم با کسی زندگی می کنم انگار …

چراغ راه


هشت سنت غلط ازدواج از نگاه رهبر انقلاب                             
 

ایشان معتقدند «موانع فرهنگی»، بخش قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانواده‌ها و مسئولان مربوط باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در آخرین اظهار نظر رسمی درباره‌ی این موضوع در دیدار دانشجویی ماه رمضان امسال فرمودند: بعضى از تصورات و سنت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دست‌‌ و پاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوان‌ها است؛ این سنت‌ها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید، مطالبه‌‌گرید، پرنشاطید، پیشنهادکننده‌‌ى نقض خیلى از عادت‌ها و سنت‌ها هستید، به نظر من این سنت‌هاى غلطى را هم که در زمینه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید.
۱. مهریه سنگین
کسانی که مهریه‌ی بالا برای خانمشان قرار می‌دهند، به جامعه ضرر می‌زنند. خیلی از دخترها توی خانه می‌مانند، خیلی از پسرها بی‌زن می‌مانند، به ‌خاطر این ‌که این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»، به جای این‌که مهر پیغمبر صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.
خطبه‌ی عقد ۱۱ / ۸ /۱۳۷۷
مهریه‌ی سنگین مال دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله آن را منسوخ کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله از یک خانواده‌ی اعیانی است. خانواده‌ی پیغمبر صلی الله علیه و آله، تقریباً اعیانی‌ترین خانواده‌ی قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اشکالی داشت دختر به آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین» قرار داد «مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است می‌خواهند ازدواج کنند، مهریه‌ی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریه‌ی کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است.
خطبه‌ی عقد ۲۸ / ۲ /۱۳۷۴
مهریه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدس یک مهریه‌ای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. اما نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
خطبه‌ی عقد ۱۸ / ۵ /۱۳۷۴
بعضی خیال می‌کنند مهریه‌ی سنگین به حفظ پیوند زناشویی کمک می‌کند. این خطاست. اشتباه است. اگر خدای ناکرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریه‌ی سنگین هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند بکند.
خطبه‌ی عقد ۱۱ / ۵ /۱۳۷۷
بعضی از خانواده‌های طرف عروس می‌گویند که ما مهریه‌ی آن‌قدر بالا نمی‌خواهیم ولی خانواده‌ی داماد برای پز دادن و تفاخر می‌گویند نه نمی‌شود! چند میلیون یا فلان‌قدر. خب اینها همه دوری از اسلام است. هیچ کس با مهریه‌ی بالا خوشبخت نشد. این‌هایی که خیال می‌کنند اگر مهریه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، ‌ این‌ها اشتباه می‌کنند. ازدواج اگر چنان‌چه با محبت بود، ‌ با وضعیت درست بود، بی‌مهریه هم متزلزل نمی‌شود. ولی اگر چنان‌چه بر مبنای خباثت و زرنگی و کلاهبرداری و فریب و این چیزها بود، مهریه هر چقدر هم که زیاد باشد، مرد بدجنس زورگو، کاری خواهد کرد که بتواند از زیر بار این مهریه هم فرار کند.
خطبه‌ی عقد ۴ / ۹ /۱۳۷۵
من از مردم سراسر کشور خواهش می‌کنم که آن قدر مهریه‌ها را زیاد نکنند. این سنت جاهلی است. این کاری است که خدا و رسول صلی الله علیه و آله در این زمان بخصوص، از آن راضی نیستند. نمی‌گوییم حرام است. نمی‌گوییم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی علیهم ‌السلام و بزرگان اسلام است. خلاف روش این‌هاست و به‌خصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به این‌که همه‌ی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواج‌ها را این‌طور مشکل کنند.
خطبه‌ی عقد ۲ / ۹ /۱۳۷۳
۲.  جهیزیه سنگین
من گمان می‌کنم این‌که در جهیزیه‌ی حضرت زهرا علیها السلام این قدر سادگی رعایت شد... این حد را حفظ کردند. این یک جنبه‌ی نمادین داشت. برای این‌که بین مردم مبنا و پایه‌ای باشد برای عمل به آن، تا دچار این مشکلاتی که بر اثر زیاده‌روی‌ها پیش می‌آید، نشوند.
خطبه‌ی عقد ۱۸ / ۴ /۱۳۷۷
بعضی از خانواده‌های عروس، خودشان را اذیت می‌کنند و به زحمت می‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زحمت پول تهیه می‌کنند. اگر پول دارند خرج زیادی می‌کنند، برای این‌که یک جهیزیه‌ی مفصل پر زرق و برقی را مثلاً در  اختیار دخترشان بگذارند.
خطبه‌ی عقد ۲۸ / ۱۲ /۱۳۷۷
جهیزیه‌ی زیاد، هیچ دختری را خوشبخت نمی‌کند و هیچ خانواده‌ای را به آن آرامش و سکون و اعتماد لازم نمی‌رساند. اینها زوایای زندگی است. فضولِ زندگی است و جز دردسر و اسباب زحمت و اسباب مشکل فایده‌ای ندارد.
خطبه‌ی عقد ۱۸ / ۹ /۱۳۷۵
مبادا بروید پول قرض کنید، جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیه‌اش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است.
خطبه‌ی عقد ۲۹ / ۳ /۱۳۸۱
بعضی‌ها سعی می‌کنند که برای جهیزیه بزنند روی دست همه‌ی قوم و خویش‌ها و همسایه‌ها و دوست و آشناها که این هم غلط است... باید نگاه کنید ببینید که چه چیزی درست است، چه چیزی حق است آن را انجام بدهید. چه چیزی حق است؟ یک خانواده‌ی دو نفره یک وسایلی لازم دارند که یک زندگی ساده‌ای داشته باشند.
خطبه‌ی عقد ۳ / ۸ /۱۳۷۹
انواع و اقسام ریخت و پاش‌ها، زیاده‌روی‌ها، کارهای غلط، جهیزیه‌های سنگین. همه‌جور چیزی را حتماً باید بخرند، بیاورند توی جهیزیه بگذارند، که اقلّاً یک چیز بیشتر از آن دختر خاله‌اش، یا نمی‌دانم خواهرش، یا آن همسایه‌شان یا آن همکلاسی‌شان داشته باشد. اینها از آن غلط‌های بسیار موذی و آزاردهنده است، برای خود انسان و برای مردم. خیلی از دخترها نمی‌توانند به خانه‌ی بخت بروند، خیلی از پسرها نمی‌توانند ازدواج کنند، به خاطر همین چیزها. به خاطر همین گرفتاری‌ها. اگر ازدواج آسان بود، اگر مردم آن‌قدر سخت‌گیری نکرده بودند، بعضی‌ها اگر مهریه‌شان سنگین نبود، اگر این جهیزیه‌های جاهلانه نبود و پدر و مادرها به خیال خودشان برای این‌که مبادا دل دخترشان بشکند، خودشان را به آب و آتش نمی‌زدند، این گرفتاری‌ها برای خیلی از خانواده‌ها پیش نمی‌آمد.
خطبه‌ی عقد ۲۶ / ۱۰ /۱۳۷۲
از اول، بعضی‌ها همه‌ی ریز و درشت و لازم و غیر لازم را برای دخترشان به عنوان جهیزیه فراهم می‌کنند که مبادا از دختر فلانی، از نمی‌دانم دختر عمویش، یا از خواهرش یا از جاریش مثلاً کمتر باشد. اینها درست نیست. این کارها غلط است. اسباب زحمت شماست. آن هم زحمتی که هیچ اجری پیش خدا ندارد، مایه‌ی تشکر هم نمی‌شود.
خطبه‌ی عقد ۲ / ۹ /۱۳۷۸
نگذارید جهیزیه‌ها را سنگین کنند. دخترها نگذارند. عروس‌ها شما نگذارید. پدر و مادرها هم اگر می‌خواهند، شما نگذارید.
خطبه‌ی عقد ۲۳ / ۹ /۱۳۷۳
مادرهای عروس‌ها در تهیه‌ی جهیزیه دست نگه دارند، خیلی افراط و اسراف نکنند. نگویند حالا مثلاً دخترمان است، دلش می‌شکند. نه. دخترها خوبند. دخترها نمی‌خواهند. ما بیخود نباید دل آن‌ها را بکشانیم به این سمت که هر چیز قشنگ و لوکس و... حتماً باید برایش تهیه شود.
خطبه‌ی عقد ۱۶ / ۱۱ /۱۳۷۹
۳. تجملات زیاد
تجملات برای یک جامعه، مضر و بد است. آن کسانی که با تجملات مخالفت می‌کنند، معنایش این نیست که از لذت‌ها و خوشی‌هایش بی‌اطلاعند، نه! آن را کاری مضر برای جامعه می‌دانند. مثل یک دارو یا خوراکی مضر. با تجملات زیادی، جامعه زیان می‌کند. البته در حد معقول و متداول ایرادی ندارد. اما وقتی که همین‌طور مرتب پای رقابت و مسابقه به میان آمد، اصلاً از حد خودش تجاوز می‌کند و به جاهای دیگر می‌رود.
خطبه‌ی عقد ۲۰ / ۴ /۱۳۷۰
مگر کسانی که با تجمل عروس و داماد می‌شوند خوشبخت‌ترند؟ چه کسی می‌تواند چنین چیزی را ادعا کند؟ این کارها جز این‌که یک عده جوان را، یک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر این‌ها تلخ نماید، اگر نتوانستند آن‌جور آن‌ها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند. چیز دیگری نیست... تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر بماند توی خانه. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همین‌طور غیر متأهل بماند.
خطبه‌ی عقد ۲۳ / ۹ /۱۳۷۳
۴. اسراف
برخی، اسراف می‌کنند. می‌ریزند و می‌پاشند. در این روزگار که فقرایی در جامعه هستند، کسانی هستند که اولیات زندگی هم درست در اختیارشان نیست، این کارها اسراف است، زیادی است، بیخود است. هر کس بکند خلاف است.
خطبه‌ی عقد ۱۱ / ۶ /۱۳۷۲
بعضی از مردم با این کاری که می‌شود با آن ثواب برد، گناه می‌برند. با اسراف‌هایی که می‌کنند، با خلاف‌هایی که انجام می‌دهند، با آمیختن این عمل حَسن و حسنه به کارهای حرامی که انجام می‌دهند. حرام همه‌اش هم این نیست که محرم و نامحرم و این چیزها باشد. آنها هم البته حرام است، اما ریخت و پاش زیادی هم حرام است. اسراف حرام است. سوزاندن دل مردمی که ندارند در مواردی واقعاً حرام است. زیاده‌روی کردن، ‌ حرام و حلال کردن برای این‌که بتواند جهیزیه‌ی دخترش را فراهم کند، اینها حرام است.
خطبه‌ی عقد ۹ / ۱۱ /۱۳۷۶
بنده راضی نیستم از کسانی که با خرج‌های سنگین و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر دیگران مشکل می‌کنند. البته با جشن و شادی و مهمانی موافقیم ولی با اسراف مخالفیم.
خطبه‌ی عقد ۲۴ / ۵ /۱۳۷۴
۵. خرید از مکان‌های معروف به گرانی
این دختر خانم‌ها که می‌خواهند جهیزیه درست کنند، برای خرید اسباب سر عقد و جهیزیه، توی این دکان‌های گران‌قیمت بعضی از جاهای تهران، آن محلات گران‌قیمت که معروف است – نمی‌خواهم البته اسم بیاورم – من می‌شناسم کجاهاست که دکان‌هایش معروف است به جنس گران، اصلاً طرف آنها پا نگذارند. بروند آن جاهایی که معروف به گرانی نیست. این‌طور نباشد که داماد بیچاره را دنبالشان راه بیندازند برای خرید عروس و خرید عقد. متأسفانه از این کارها می‌کنند.
خطبه‌ی عقد ۱۹ / ۳ /۱۳۷۲
۶. هتل‌ها و سالن‌های پرخرج
این هتل‌ها و سالن‌ها و جشن‌های پُرخرج را رها کنید. ممکن است توی یک سالنی هم کسی جشن بگذارد اما ساده، مانعی ندارد. من نمی‌خواهم بگویم حتماً، چون بعضی خانه‌هایشان جا ندارد یا امکاناتش را ندارند ولی اسراف نکنید.
خطبه‌ی عقد ۲۷ / ۱۰ /۱۳۷۳
عروسی و عقد و شادی چیز خوبی است. حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم برای دختر مکرمه‌ی‌ خودشان مجلس عروسی گرفتند، شادی کردند و مردم شعر خواندند. زن‌ها دست زدند و خوشی کردند. اما نباید در این مجلسِ عقد و عروسی و اینها اسراف انجام بگیرد. یکی از اسراف‌ها همین مجالس عقد و عروسی گران‌قیمت است. در هتل‌ها، در این سالن‌های گران‌قیمت مجالس درست می‌کنند. مبالغ زیادی شیرینی و میوه و خوراکی حرام می‌شود، از بین می‌رود، روی زمین ریخته می‌شود و ضایع می‌گردد. برای چه؟ برای چشم و هم چشمی!؟ برای عقب نماندن از قافله‌ی اسراف!؟
خطبه‌ی عقد ۵ / ۱ /۱۳۷۲
عروسی شیرین، آن عروسی‌ای نیست که توی آن خیلی خرج می‌شود و اسراف زیاد در آن می‌شود. عروسی شیرین، عروسی صمیمانه است. صمیمانه که بود، عروسی شیرین می‌شود. و لو مختصر باشد. یک اتاق دو اتاق توی خانه، قوم و خویش، دوست و آشنا و رفیق دور هم بنشینند، این می‌شود عروسی. این میهمانی‌های مفصل و سالن‌های آن‌چنانی یا توی هتل‌ها، خرج‌های زیاد، جنس‌های گران برای مهمانی، اینها هیچ مناسب نیست. نمی‌گویم ازدواج را باطل می‌کند، نه! ازدواج درست است. اما اینها محیط جامعه و محیط زندگی را تلخ می‌کند.
خطبه‌ی عقد ۹ / ۱۲ /۱۳۷۷
مگر سابق که این سالن‌ها نبود، این چیزها نبود، توی دو تا اتاق کوچک جشن می‌گرفتند، مهمان‌ها می‌آمدند شیرینی می‌خوردند، ازدواج‌ها بی‌برکت‌تر از امروز بود؟ عزت دخترها مگر کمتر از امروز بود، حالا باید حتماً بروند توی این سالن‌های بزرگ. عیبی ندارد، من مخالفتی نمی‌کنم با این سالن‌ها. من با «تشریفات» مخالفم. حالا بعضی می‌روند توی هتل، از آن کارهای غلط است که لزومی ندارد.
خطبه‌ی عقد ۳۰ / ۷ /۱۳۷۷
بعضی خیال می‌کنند که تشریفات و تویِ هتلِ چنین و چنان رفتن، سالن‌های گران گرفتن، خرج‌های زیادی کردن، ‌ عزت و شرف و سربلندیِ دختر و پسر را زیاد می‌کند. نخیر عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به انسانیت و تقوی و پاکدامنی و بلندنظری آن‌هاست، نه به این چیزها... .
خطبه‌ی عقد ۱۱ / ۵ /۱۳۷۷
۷. لباس عروس گران ‌قیمت
بعضی‌ها لباس عروس گران ‌قیمت می‌خرند. نه! چه لزومی دارد. حالا لباس عروس می‌خواهند، بعضی‌ها لباس عروس را می‌روند کرایه می‌کنند. چه مانعی دارد؟ ننگ دارد؟ نه! چه ننگی؟ چه مانعی دارد؟ بعضی‌ها این را ننگ می‌دانند. ننگ این است که انسان یک پول گزافی بدهد، یک چیزی بخرد که یک بار آن را مصرف کند، بعد بیندازد دور. یک بار مصرف! آن هم با این وضعی که بعضی مردم دارند.
خطبه‌ی عقد ۴ / ۱۰ /۱۳۷۴
۸. به رخ کشیدن ثروت‌ها
اگر چنان‌چه در ازدواج بحث مادیات عمده شد، این معامله‌ی عاطفی و روحی و انسانی تبدیل خواهد شد به معامله‌ی مادی. این معامله‌های گران، این جهیزیه‌های سنگین، این چشم و هم‌چشمی‌ها و این به رخ کشیدن ثروت‌ها و پول‌ها – که برخی از افراد غافل و بی‌خبر می‌کنند – ازدواج را در واقع خراب می‌کنند. لذاست که در شرع مقدس مستحب است مهریه کم گرفته شود که «مَهرُ السّنّة» مورد نظر است.
خطبه‌ی عقد ۱۳ / ۱۲/۱۳۷۷
ازدواج را آسان کنید
من به همه‌ی مردم در سراسر کشور توصیه می‌کنم که ازدواج‌ها را آسان کنند. بعضی‌ها ازدواج را مشکل می‌کنند. مهریه‌های گران و جهیزیه‌های سنگین ازدواج را مشکل می‌کند... خانواده‌ی پسرها توقع جهیزیه‌های سنگین بکنند. خانواده‌ی دخترها برای چشم هم‌چشمی دیگران جهیزیه‌ها را و تشریفات را و مجالس عقد و عروسی را رنگین‌تر بکنند. چرا؟ اثر این را می‌دانید چیست؟ اثر این کارها این است که دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانه‌ها می‌مانند، کسی جرئت نمی‌کند به ازدواج نزدیک شود.
خطبه‌ی عقد ۲ / ۹/۱۳۷۳
 
منبع: گلی از گلهای بهشت
 

بیانات در دیدار مردم قم

بسماللهالرّحمنالرّحیم
خوشامد عرض میکنم به همهى برادران، خواهران، علماى محترم، جوانان عزیز و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود نبىّ معظّم و مکرّم اسلام و امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) را به همهى شما و همهى ملّت ایران و به همهى امّت اسلامى.
 آنچه در درجهى اوّل بهمناسبت نوزدهم دى ماه که یک روز تاریخى و بزرگ و تعیینکننده است، لازم است عرض بکنم تشکّر از مردم عزیز قم است، بهخاطر اینکه نگذاشتند و نخواهند گذاشت که این حادثه به دست فراموشى سپرده بشود؛ چون انگیزههایى وجود دارد براى فراموش کردن و در طاق نسیان گذاشتن(۱) این روزهاى بزرگ و این حوادث بزرگ؛ کار میکنند و تلاش میکنند براى اینکه سوابق تعیینکننده و عموماً افتخارآمیز براى انقلاب و دوران دفاع مقدّس و امثال اینها، فراموش بشود.نهم دى را هم میخواهند به فراموشى بسپرند. حادثهى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، زینب کبرا (سلاماللهعلیها) نگذاشت. دو حرکت عمّهى ما - زینب کبرا (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرىها و آن بیانات که مایهى افشاى حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزههاى خباثتآلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد. تا ملّتها زندهاند، تا زبانهاى حقگو در کار است، تا دلهاى مؤمن داراى انگیزه هستند، نخواهند توانست این را به فراموشى بسپرند؛ همچنانکه نتوانستهاند. این انگیزههاى معاند و معارض در صدر اوّل تا دورانهاى طولانى باقى بود؛ یعنى متوکّل عبّاسى بعد از حدود ۱۷۰ یا ۱۸۰ سال از حادثهى عاشورا، درصدد برآمد قبر مطهّر اباعبدالله (علیهالسّلام) را تخریب کند؛ یعنى ملّت ایران حالاحالاها باید منتظر باشد که دشمنان به کارها و فتنهها و خباثتهاى خودشان براى اینکه زیبایىهاى انقلاب از یاد برود ادامه بدهند. دشمن دست بر نمیدارد؛ تا انقلاب را یا تحریف کنند یا به دست فراموشى بسپرند و کارى کنند که ملّت حرکت خود، سابقهى خود و کار بزرگى را که کرده است فراموش کند، دچار نسیان و غفلت بشود؛ کسى که گذشتهى افتخارآمیز خود را نمیداند، نمیتواند در آینده هم حوادث افتخارآمیز براى خودش درست کند، این تلاش را دشمنان دارند میکنند.
 نوزدهم دى را شما زنده نگه داشتید، بیستونهم بهمن را زنده نگه داشتید، بیستودوّم بهمن را زنده نگه داشتید، نهم دى را - که یک حادثهى مشابه بود - با انگیزههاى مشخّص زنده نگه داشتید؛ این یک حرکت مجاهدتآمیز در مقابل دشمنان است، آنها میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسى که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیاى کتاب و مطبوعات و مقاله میبیند که دشمنان چهکار دارند میکنند؛ امروز اینها سعى میکنند چهرهى خاندان خبیث و منحوس پهلوى را - رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند - بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مىشود [توسّط ]همان جبههى مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب بشدّت مخالفند. تا کنون موفّق نشدند؛ امید بسته بودند بلکه بتوانند نسل دوّم و سوّم انقلاب را روىگردان کنند، نتوانستند. نسل سوم انقلاب را نتوانستند از انقلاب روى گردان کنند. نهم دى را همین جوانها، همین نسل سوّم انقلاب به راه انداختند؛ آن حادثهى عظیم را بهوجود آوردند؛ آن سیلى محکم را بهصورت کسانى نواختند که سعىشان این بود که مسیر حرکت اسلامى را با ایجاد فتنه منحرف بکنند؛ این کار را چه کسى کرد؟ جوانها کردند، نسل سوّم انقلاب کردند. امروز چشم دوختند به نسلهاى بعدى، به جوانهاى بعدى، چون میدانند سرمایهى ملّت ایران مردمند. این انگیزهها در آنها وجود دارد؛ تا وقتى شما جوانهاى خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، باانگیزه هستید، با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید میکنید، البتّه نخواهند توانست.

 خب، نوزدهم دى چه بود؟ همه میدانند که نوزدهم دى مبدأ یک حرکت عمومى در میان ملّت ایران شد. این آتش، زیر خاکستر بود، روزبهروز هم گسترش پیدا میکرد، امّا بُروز آن و شعلهور شدن آن، از نوزدهم دى شد، بهدست قمىها شد؛ بعد منتهى شد به حرکتهاى گوناگون؛ و ملّت ایران یکپارچه وارد میدان شدند، لبّیک گفتند به امام عزیز و شجاع و الهى و معنوىشان و گلاویز شدند با رژیم فاسد. این رژیمى که ملّت با آن گلاویز شد، چه بود؟ چه کسى بود؟ این خیلى مهم است. دو سه خصوصیّت را من عرض میکنم؛ چون عرض کردم امروز انگیزهها وجود دارد براى تحریف، یعنى سعى میکنند چهرهى خبیثترین و زشتترین و سیاهروترین عناصر حُکّام تاریخىِ اواخر این ملّت را به شکلى آرایش کنند که حقیقت براى مردم مکشوف نشود و نفهمند با این انقلاب چه کردند.

  یکى از خصوصیّات آن رژیم فاسد، دیکتاتورىِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم، با قساوتآمیزترین روشها [بود] که ممکن است در جاهاى دیگرى از کشورها هم وجود داشته باشد. در اینجا خود ما از نزدیک مشاهده کردیم که چه میکردند و چه رفتارى داشتند با آحاد مردم؛ هم در دوران رضاخان که گذشتگان ما، بزرگترهاى ما آن را دیده بودند و براى ما نقل کردند، هم در دوران اخیر، که خود ماها، آحاد مردم، در میدان بودیم. جوانها البتّه آن دوران را ندیدند. حرفهاى فراوان و موثّق [وجود دارد] از آنچه اینها با مردم، با مبارزین و با کسانى که انتقاد داشتند - ولو انتقادهاى اندک - داشتند انجام میدادند؛ رفتارهایى که اینها میکردند، آن شکنجهها، آن فشارهاى عجیب و غریبِ جسمى و روحى، آن زندانهاى مخوف، که امروز برخى از نشانههاى آنها هست که افراد میروند مىبینند تعجّب میکنند. یکى از کارها این بود، اینها با قدرت زور و استبداد و فشار بر مردم، حکومت خودشان را ادامه میدادند؛ و همین کسانى که امروز دَم از حقوق بشر میزنند و این ادّعاهاى رسوا را مرتّب، پىدرپى تکرار میکنند، با همهى وجود طرفدار اینها بودند؛ نمیشود هم گفت خبر نداشتند، چرا! دستگاه جهنّمى ساواک را خود صهیونیستها و خود آمریکایىها و سیاى آمریکا بهوجود آورده بودند، روشها را آنها بهشان یاد داده بودند، چطور ممکن بود خبر نداشته باشند. حالا که اخیراً معلوم شد خود اینها هم دچار یکچنین مشکلات عظیمى هستند؛ این افشاگرىهایى که در این اواخر انجام گرفت نسبت به رفتار سازمانهاى جاسوسى آمریکا با مخالفین و معاندین، اینها کجا، سخن از آزادى بیان و لیبرالیسم و دموکراسى و اعتناى به حرف مردم کجا! (۲) اصلاً عالم عجیبى است! در کشور ما، آن رژیم خبیث، یکى از خصوصیّاتش این بود: شدّتعمل، قساوت کامل نسبت به هرکسى که اندکاعتراضى به آنها داشت و مطّلع میشدند.

 خصوصیّت دوّم، وابستگى ذلّتآمیزى بود که اینها به قدرتهاى خارجى داشتند. حالا در این کتابهایى که براى تبرئه و بىگناه نشان دادن رژیم خبیث پهلوى مینویسند، این را منکر میشوند، که [البتّه] قابل انکار نیست. رضاخان به دستور انگلیسىها آمد، به دستور انگلیسىها هم رفت؛ بمجرّد اینکه انگلیسىها پیغام دادند که باید برود، بعد از هفده هجده سال سلطنت، ناچار [رفت]؛ یعنى پشتیبان دیگرى نداشت؛ آنها او را آورده بودند، حالا هم لازم میدانستند او برود، رفت؛ به دستور انگلیسىها آمد، به دستور انگلیسىها رفت. بعد هم که محمّدرضا را انگلیسىها سرِ کار آوردند تا آخر دههى ۲۰، از اوایل دههى ۳۰ آمریکایىها وارد میدان شدند، همهى امور را قبضه کردند و در اختیار گرفتند؛ سیاستها سیاستهاى آمریکا [بود]؛ آنچه منافع آمریکا ایجاب میکند، چه در رفتار داخلى، چه در رفتار منطقهاى، چه در رفتار بینالمللى؛ عیناً آنچه آنها لازم میدانستند؛ یعنى یک تحقیر عظیم ملّت ایران. این یکى از خصوصیّات آن رژیم خبیث این بود. اینکه شما مىبینید آمریکایىها با چه لجى، با چه دشمنى و بغضى به ملّت ایران و به انقلاب اسلامى و به نظام اسلامى نگاه میکنند؛ بهخاطر این است. اینها یک چنین دورانى را گذراندند؛ چنین کشورى، چنین نظامى از دست آنها رفته است؛ لذا دشمنى آنها با انقلاب تمامشدنى نیست.

 خصوصیّت سوّم این رژیم خبیث، فساد بود. انواع فساد، از فسادهاى جنسى بگیرید که مبتلابه تقریباً همهى دربارىها و دوروبرىها و مانند اینها بود که دیگر حالا داستانهایش شرمآور است. آن روز خیلى از آحاد مردم هم میدانستند، اگرچه جرأت نمیکردند بر زبان بیاورند. گاهى از قلم خارجىها درمیرفت، چیزهایى را میگفتند فساد جنسى، فساد مالى، نه فقط در سطوح متوسّط که هر وقتى ممکن است پیش بیاید؛ نخیر، در عالىترین سطوح کشور. از طرف شخص محمّدرضا و دوروبرىهایش، بالاترین فسادهاى مالى، بزرگترین رشوهها، بدترین دستاندازىها، خباثتآلودترین فشارها بر منابع مالى ملّت بهوجود مىآمد. براى خودشان ثروت درست میکردند به قیمت فقیر کردن مردم و بیچاره کردن مردم. فساد، فساد جنسى، فساد مالى، اعتیاد، ترویج اعتیاد و ترویج موادّ مخدّر صنعتى بهوسیلهى عناصر اصلى حکومت آن روز در ایران بهوجود آمد و اتّفاق افتاد. یکى از خواهرهاى محمّدرضا را در فرودگاه سوئیس با چمدان پر از هروئین، پلیس سوئیس دستگیر کرد! [خبر آن در] همهى دنیا پیچید، منتها زود ماستمالى کردند؛ خب مربوط به خودشان بود؛ قضیّه را برطرف کردند، گره را باز کردند؛ یکچنین وضعیّتى [بود].