جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

جوان

اخبار جدید ورزشی و اقتصادی، مطالب تفریحی، عکس های جدید و با کیفیت، آهنگ شاد و غمگین، موزیک ویدیو و فیلم

شهر من اینجا نیست...

وقتی از دست دادن عادت میشود

به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست...

...

کفش هایی که18سال تمام فرمان ماندن می دادند

اینبار

آماده رفتند...

...

دلم میخواهد بروم...

خودم را گم کنم میان غریبه ها...

جایی که دیگر من، "مــــ...ن" نباشد...

از آشنا بودن و آشنا دیدن خیری ندیدم...

...

کوچ...

تمام نیاز این روزها و روزگاراان هنوز نیامده من..

...

خواهم رفت...

این خاک را ترک خواهم گفت...

آسمان ایران را دیگر طاقت ماندن نیست....

...

من جایی خواهم رفت که نامم جز غریبه نباشد...

غریبه ای که نه آشنا خواهد شد...

و نه آشنایش می شوند...

...

غربت برای من مفهوم بی انتهایی است..

که در آن ارمان هایم را جست و جو میکنم....

روح ملولم را تنها تو ارامی....

...

خدا را در آن سوی مرزها هم میتوان دید...

شاید کمی ساده تر...

خودمانی تر...

خواستنی تر...

دوست داشتن.....

 

دوست داشتنت را فریاد خواهم زد



نَ با حنجره ام



با شعرهایی کِ در نبودت بی وزن شده اند وآشفته



کِ نه قافیه میپذیرند و نه ردیف



دوست داشتنت شرری است



کِ بارور میکند احساسم را



برای بارش واژه های عاشقانه



و طلوع عشقی محبوس شده



کِ سال ها در انتظار است



و اینگونه برای جاودانگی اش فریاد خواهم زد

امشب

کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید

کسی تنهایی مارا نمی گرید

 

دلم در حسرت یک دست

دلم در حسرت یک دوست

 

دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست

و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را

بگو ای دوست

بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی

من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت

من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت

من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد

همان دریا که میگفتی

که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت

بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

 

شهید کورش رفیعی

 کورش در اسفند ماه سال 1351 ش در آبادان به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی او همراه با خانواده اش ابتدا به هفشجان عزیمت نمودند .مدتی بعد به طاقانک آمدند،چون والدین کورش طاقانکی هستند.
کورش 13ساله بود که موفق شد در بسیج ثبت نام کند وبه پادگان آموزشی برود. پس اینکه آموزش نظامی دید در زمستان 1366 ش با اصرار زیاد توانست به جبهه برود.
او در جبهه نامه هایی  برای خانواده و دوستانش می نوشت و آنها را نصیحت      می کرد .کورش به مادرش می نویسد در سنگرم اما زمان (عج) را می بینم .
اوبه قرآن ونماز توجه ویژه ای داشت.

کورش در عملیات بیت المقدس 3 در جبهه ی غرب و در زمستان 1366 ،که اولین حضورش در جبهه بود،به شهادت رسید.برادرش مهرداد پس از شهادت کورش می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام، سلامی به پاکی عشاق پاکباخته، سلامی به گرمی دلهای آخته و سلامی به عظمت و بزرگی، بزرگ مردان خدا ساخته.
شعری را که برای برادرم سروده ام ارسال می کنم و این اثر ناچیز و بی مقدار را تقدیم می کنم به ارواح طیبه همه سرخ جامگانی که پهن دشت وطن اسلامی رنگین به خون سرخشان است. امید که مقبول واقع شود.
برگ سبزیست تحفه درویش             چه کند بینوا همین دارد.
دفتر اسرار
تقدیم به شهید «کوروش رفیعی» و همه شهدا انقلاب اسلامی
رفتی و سیر ندیدم مه رخسار تو را         

فصل گل رفت و نچیدم گل بی خار تو را
تو برفتی و برد با خودش اندر دل گور        

سینه غمزده ام، حسرت دیدار تو را
دیده بگشای کنون آمده است مادر تو      

تا در آغوش کشد پیکر خون بار تو را
می بینید دگر از خوف الهی گریان          

چشم مخور شب این، دیده بیدار تو را
بعد از این نشنود آن سنگر پر مهر و صفا     

ناله نیم شب و گریه غمبار تو را
جوهر خون تو تا خاک وطن گلگون کرد     

قلم دهر نوشت قصه پیکار تو را
وانکه اندر طلب دیدن دلبر باشد              

توتیا می کند این، خاک گهر بار تو را
حرف خام است همه، آنچه «رفیعی» گوید     

کو نخوانده است هنوز دفتر اسرار تو را
شعر از: مهرداد رفیعی ساکن: روستای طاقانک ـ فرزند: علی متولد 1348
شغل: معلم میزان تحصیلات : فوق دیپلم (دینی و عربی) نبست با شهید: برادر

وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
بگو ای پیامبر نماز من طاعت من زندگی من مردن برای خداوند عالمیان باشد.
 الله اکبر از این همه شور، شکوه و شعور، الله اکبر از این همه ایمان و عشق و ایثار، الله اکبر از این همه پایمردی و دلیری و امید... خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا من کوچکم، ضغیفم ،ناچیز و کاهی در مقابل طوفان ها هستم؛ به من دیده ای عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تورا به درستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم. خدایا دردمندم روحم از شدت درد می سوزد، قلبم می خروشد ،احساسم شعله می کشد و بندبند وجودم از شدت ضجه می زند؛ تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
 خسته ام، پیر شده ام، دل شکسته ام و ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست با همه وداع می کنم و می خواهم فقط با خدای خود تنها باشم. خدایا به سوی تو می آیم از عالم و عالمیان می گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده. خدایا آنها رفتند امام و امت را تنها گذاشتند و آن هم در غم جانکاه و آنچه مانده است ننگ و نفرت خدا و خلق خدا، نثار آن کوردلان منافق است که خفت وخواری را برای همیشه به نام خود ثبت کردند و اگر من هم کشته شوم چه سعادتی بهتر از آنکه در نزد خدایم و دوش بر دوش شهدای اسلام است وراهم شناساندن اسلام به جامعه ها وصدور انقلاب اسلامی بوده است.
یاد دوستان شهیدم یک لحظه مرا آرام نمی گذاشت، بدن متلاشی شده آنها راوقتی به یاد می آورم درواقع قدرت اسلام و خدا را با چشم و دستم لمس و می فهمم.
پدر و مادر عزیزم اکنون من در این لحظه که وقت حمله است، فکر می کنم از خدای خود می خواهم که من اولین شهید خانواده هستم و این ارج عظیمی دارد .
راستی شما می دانید که الله نور آسمان ها و زمین است. خدا هرکس را بخواهد به نورش هدایت می کند. بار الها تو را می خوانم به آن نور وجهت که همه چیز برای او روشن شده است. امیدوارم که برادرهایم راه مرا ادامه دهند و امیدوارم که خداوند متعال به آنها فرصتی بدهد تا خود را تا جایی که ممکن است، وقت خود را صرف کارهایی برای خدا کنند. مادر عزیزم من تو را خیلی دوست دارم ولی اگر به خاطر خون شهید من هم که شده است خدا را درست ببین،چون من عظمت او را در جبهه و نیروی الهی او وقدرت پر عظمت او و معجزه های او را دیدم .پس سعی کن بیشتر خودسازی کنی ودر زندگی امام و امت را دعا کنید. چون فرمانده اصلی ما که امام زمان (عج) است فرموده است: که می گوید او را بعد از نماز 10بار دعا کنیم .
من دیگر عرضی ندارم ،فقط از خداوند متعال می خواهم که این فرزند را از شما پدر و مادرم قبول کند.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
                                                                                  کورش رفیعی

پاسخ آقای اردشیر تاجمیری به آقای علی بهرامی آسترکی

   بنام یزدان پاک

خیلی متاسفم برای افراد نا اهل و بی سوادی که با انگ با سوادی به خود بدون اینکه  تحقیقی بنمایند وبا اهل قلم وخانواده داربنشینند. شروع به نوشتن مطالب بدون سند بنمایند جایگاه خوانین ،تشمالها کدخدایان ودیگر رده ها در ایل بختیاری مشخص است وسنگ قبرها ونوشتها مشخص میکند که افراد در بختیاری چه جایگاهی دارند بار دیگر به شخصی بنام علی بهرامی  کوهشه اخطار میدهیم که مطالبی که درمورد ایل زلقی. وافراد این ایل قرار داده دروب لاگهای مختلف. پاک نماید وبداند که ما خودمان زنده ایم پایدار در مورد مطالب اقای ااحمد شاهمنصوری هم باید عرض کنم سند قابل قبول وروی چشم ما ,و ایشان هم برادر ماست چون تاجمیر و شامصیر برادرند وفرقی ندارد اما شعر ی که یشبه نوشته و هر چه خواسته نوشه مانند اشعار شما که تاجمیر ازطایفه دیگر. وجهانگیر خان سرلک وخلیل خان سرلک از طایفه دیگررااسترکی بهرامی کردی .....در ضمن مطلبی که در سایت سرلک قرار دادی وعملا زلکی را مقابل پسوند خیلی زشتی قرار دادی واز همه زلکی ها می خواهم که ان را ببینند. ....زلکی خیلی بی غیرت است که شما نانش را بخوری وانطور وصفش کنی....قبرستان بزنوید مشخص کننده رتبه افراد ایل زلقی است  ازت محترمانه می خواهم مطالبت را بردار وگرنه مجبور خواهم شد اسناد ومدارکی. قرار دهم که به صلاح نیست. استر کی ها جایگاه شان مشخص ومحتر م است واینو می نویسم که کنیه های بختیاری تا ابد همراه افراد ایل هست در مورد تاجمیر خان هم باید بگم دوتا هستند با فاصله زمانی. یکی تاج امیر استرکی ودیگری تاجمیرخان بختیاری. که همجا اسمش هست. چه در بنوار. ودر نیزار قم در ارپناه وجوی ارپناه او وافراد ی که املاک او کار می کردند که بادلیل وسند بعدا توضیح خواهم دادبا مدارکی که خودت نوشتی کوتا امدم چون نخواستم افراد ایل بختیاری ناراحت شوند ولی دیگر اجازه نمی دهم ونمی دهیم تاریخ بزگان بر عکس جلوه داده شود خوانین دورکی بهداروند منجزی سرلک ،زلک ،ممصالح،موگویی،و..............غیره فراموش شده اند ومدام به سنگ نوشتهای اشاره می کنی که مشخص است به خط امروزی است. وانسان امروزی حکاکی کرده است.......در مورد ایلخانی د ر اایل زلکی هم بگویم حاج لر میر خان 2 فرزند داشت بنام تاجمیر خان وتاجدالدین خان. که تاجمیر خان بختیاری به خاطر لیاقتش در در بار صفوی طبق نو شته های عالم ارای عباسی. خود وفرزندانش مو قعیت خاصی پیدا کردند.....و جد خانواده تشمال. شاهمنصوری  تاج الدین وفرزندش اعوض علی وفرزندان ایشان هم اشمسعلی واعلی مدد .....محل سکونت اولاد تاج الدین خان روستای ارپناه بوده وبه علت خوشاوندی با طایفه تشمال شاهمنصوری لقب تشمال ارپناهی را هم دارند