فرماندار شهرستان خاش روز دوشنبه به خبرنگار ایرنا گفت: براساس گزارشهای رسیده از مناطق مختلف شهرستان خاش به ویژه حاشیه تفتان ریزش باران و بعضا برف از پیش از ظهر امروز تاکنون همچنان ادامه دارد.
محمداکبر چاکرزهی افزود: بارش برف در ارتفاعات و دامنه های تفتان گزارش شده است.
وی بیان کرد: ریزش باران در مناطق ایرندگان، کارواندر، حوزه دشت آبخوان، گوهرکوه، چاه احمد، نازیل، اسکل آباد، نوک آباد، سنگان و پشتکوه مردم را شادمان کرده است.
فرماندار خاش اظهار داشت: در پی هشدارهای سازمان هواشناسی مبنی بر اینکه احتمال بارشهای تند و سیل آسا وجود دارد جلسه ستاد حوادث پیش بینی نشده در شهرستان خاش تشکیل شده است.
وی افزود: تدابیر لازم برای مقابله با حوادث احتمالی اندیشیده شده است.
چاکرزهی ادامه داد: با توجه به پیش بینی هواشناسی از ادامه بارش ها و خطر وقوع سیل در مناطق مختلف شهرستان تمامی نیروهای امدادی و دستگاههای ستاد مدیریت بحران تا زمان خروج این سامانه بارشی از منطقه و استان در حالت آماده باش قرار دارند.
اسماعیل هاشمزهی مدیر جهاد کشاورزی نوک آباد خاش میزان بارش باران در این منطقه را تا ساعت 18 امروز ده میلیمتر عنوان کرد.
وی اظهار داشت:میزان بارش باران در مناطق چاه احمد و نازیل بیش از این مقدار بوده که سیلاب در برخی رودخانه ها جاری شده است.
بارش باران در مناطق روستایی خاش مانند گورچان، گزو، بیلری، شوگه، خان بی بی، سرتلاپ، کروجی، اسپیتک و غیره سبب خوشحالی کشاورزان و دامداران شده است.
خاش در 185 کیلومتری جنوب زاهدان مرکز سیستان و بلوچستان واقع شده است.
آقازاده حزب الله لبنان!
جهاد مغنیه
فرزند یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان، شهید عماد مغنیه
شهید شد!
شهید بن شهید!
و هر دو شهید شدند به دست پست ترین انسان های تاریخ بشر، یعنی صهیونیست ها!
جهاد هم آقازاده بود!
یا از ترس و یا از احترام پدرش همه در لبنان خم و راست می شدند!
اما رد پایش تو هیچ قرارداد اقتصادی دیده نشد!
جاهد هم آقا زاده بود!
اما آقا زاده ای که همچون پدرش لرزه بر اندام دشمن می انداخت!
ما هم تو مملکتمون آقا زاده داریم!
این آقازاده خار چشم دشمنان انقلاب بود و آقازاده ما با دشمن دست در دست هم می دهد تا فشار تحریم ها نظام را از پای بیاندازد!
این آقازاده پنجه در پنجه دشمن می انداخت و آقازاده ما در زمان جنگ در دانشکده الهیات مشغول به کسب علم بوده است!!!
البته از قدیم گفته بودند که؛ دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه ...
اما این کجا و آن کجا؟!
البته آقازاده ما هم لرزه می اندازد بر اندام دشمن ولی با این تفاوت که ما دو نوع لرزه بر اندام داریم!
یک لرزه از روی ترس است که ممکن است منجر به خیس شدن شلوار هم بشود و لرزه ای دیگر از روی شادمانی و خوشحالی بیش از حد مجاز است!
جهاد مغنیه چون پدرش لرزه ای بر اندام دشمن می انداخت که منجر به خیس شدن شلوار میشد ولی لرزه ای که آقازاده های کشور ما بر اندام دشمن می اندازند از نوع دوم است که نتیجه خوشحالی بیش از حد مجاز می باشد که ما بندری ها اصطلاحا به آن میگوییم "بلرزون"
با ظرفی پر از انگور،
نزد رسول الله آمد و به او هدیه داد،
رسول الله آن ظرف را گرفت و شروع کرد به خوردن انگور
و با خوردن هر دانه انگور تبسمی میکرد
و آن مرد از خوشحالی انگار بال در آورده و پرواز میکرد،
اصحاب رسول الله بنابه عادت منتظر این بودند که آنها را در خوردن شریک نماید
و رسول الله همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نکرد .
آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت .
یکی از اصحاب پرسید:
یا رسول الله عادت بر این داشتید که ما را در خوردن شریک میکردید،
اما این بار به تنهائی انگورها را خوردید!!
رسول الله لبخندی زد و فرمود :
دیدید خوشحالی آن مرد وقتی انگورها را میخوردم؟
انگورها آنقدر تلخ بود،
که ترسیدم اگر یکی از شما در خوردن تلخی نشان دهد خوشحالی آن مرد به افسردگی مبدل شود .
" اللهم زین أخلاقنا بحق القرآن و محمد و آله "