فردا صبح قرار بر این شد که همسفر بره غواصی و من هم برم واسه قدم زدن و خود پرسه زنی.ساعت 9 زدم بیرون و مسیر جاده ای رو که دو شب قبل اومدیم،پیاده گرفتم و رفتم و رفتم و رفتم.خیلی پیاده روی کردم،یه جاهایی از جاده دیگه هیچ کسی نبود ولی خیلی احساس امنیت داشتم ومنظره های اونجا داشت منو دیونه می کرد.یه جاهایی می نشستم و استراحت می کردم،ولی باز می گفتم برم جلوتر ببینم چه خبره.کلی عکس گرفتم و تمام مناظر رو تو ذهنم ثبت کردم و مزه شیرینی تماشای اونجا رو تو دهنم نگه داشتم واسه همیشه.
همراه خودم فقط یه بطری آب آورده بودم،هوا خیلی گرم بود.دیگه چند قطره از آب بطری بیشتر باقی نمونده بود که گفتم برگردم سمت خونه.نمی دونم چقدر پیاده روی کردم،فقط یهو نزدیکی های خونه،دل درد وحشتناکی گرفتم و عرق سرد روی پیشونیم نشست.گوشه جاده ولو شدم.با بدبختی خودم رو به خونه رسوندم.همسفر هنوز نرسیده بود و کلید رو از صاحبخونه گرفتم.دیگه خودم رو پرتاب کردم روی تخت و نفهمیدم چطوری از هوش رفتم البته به ضرب یه قرص تونستم یه کم آروم بگیرم(اینم از بی جنبگی ما برای اون همه پیاده روی و گشنگی).
همسفر هم بالاخره از غواصی برگشت و بعد از خوب شدن حال من،رفتیم بیرون که بازم بچرخیم و یه شامی بخوریم،آخه شب یلدا بود و گفتیم خودمون رو تحویل بگیریم.یه غذای دریایی توپ خوردیم و دلی از عزا درآوردیم.قیمت خوراک خیلی تو فیلیپین ارزونه.(حالا تو این ارزونی ما بازم داشتیم صرفه جویی می کردیم)البته دلیلش همسفر بود که می گفت من می خوام سفر سه ماهه ام رو ادامه بدم و نباید زیاد خرج کنم،منم به هوای اون خرج نمی کردم!بعد از خوردن شام شب یلدا به سمت خونه روونه شدیم و خواب و فردا باید می رفتیم اسنورکلینگ.
راستش رو بخواهید موقع خریدن تور،همسفر گفته بود که فقط می خواد غواصی رو بره و دیگه پولش به اسنورکلینگ نمی رسه و به من گفت که خودت تنها برو.منم کلی خورد تو حالم و گفتم بیا من بهت پول می دم که تو ادامه سفر کم نیاری و بعداً به من بده.با این شرط همسفر قبول کرد و منم دیگه تنها نبودم.خدایی خیلی نامردی بود که بین اون همه خارجی واسه خودم تک و تنها می چرخیدم.اونم با وضع زبان دست و پا شکسته من.
خوشا آنانکه آن پایین ویلا دارند...
ای کاش تو این جاده گم می شدم....جوری که پیدا نمی شدم...
یادآوری وسایل نقلیه هند و نپال
فردا صبح ساعت 9 یکی از طرف تور اومد دنبالمون و من نشستم ترَک موتور آقائه و همسفر هم واسه خودش پیاده تا لب ساحل اومد.به غیر ما فکر کنم یه 6 نفر دیگه هم تو قایق بودن.بعد از جمع شدن همه،خیلی سریع تو قایق جاگیر شدیم و زدیم به دل دریا.
تور A شامل این مناطق بود:Shimizu, Secret Lagoon, Big Lagoon, Small Lagoon, 7 Commandos Beach و کل منطقه به نام BaCuit Bay بود که ما اسمش رو گذاشته بودیم بیسکویت!
یعنی باید5 منطقه رو می دیدیم.وقتی به دل دریا زدیم،محو رنگ کبالتی آب بودم،صخره های بزرگ که هر کدومشون مثل یه جسم خیالی تو ذهنم متصور می شد،انگار داشتم از وسط دنیای اسرار آمیز عبور می کردم و قراره به جزیره ای دورافتاده برسم و یه گنجی پیدا کنم.اگه یه کم بیشتر خیره به صخره ها و رنگ آسمون می شدم،یحتمل جادو جاودگر فریبنده ال نی دو می شدم.اینجا یه حس بی نظیری دارم که قابل وصف نیست.همسفر به محض دیدن صخره ها گفت که اینجا شبیه جنگل سنگ ماداگاسکار هستش و منم تو عکس های ماداگاسکار چنین منظره ای رو دیده بودم.به هر حال خوشحال بودم که وصف العیش،نصف العیش شد برایم اینجا و گریزی به ماداگاسکار همیشه در آرزوم.
هیچ قسمتی شبیه دیگری نبود،هرچه جلوتر می رفتیم تازگی ها دوچندان می شد،اولین توقف ما در Big Lagoon بود که اجازه داده شد اسنورکلینگ انجام بدیم،البته ما تو اون نقطه پیاده نشدیم و محو زیبایی های اطراف شده بودیم.قرار شد در نقطه بعدی اسنورکلینگ انجام بدیم.وقتی بین دو دیواره بلند سنگی قرار گرفتیم و گفتند باید پیاده بشیم برای اسنورکلینگ،داشتم دیوونه می شدم از تمیزی و شفافی آب و اون منطقه رو من فقط می تونستم تو رویاها تصور کنم.تو هر منطقه ای که توقف داشتیم اجازه اسنورکلینگ هم بود.من که هاج و واج مناظر بودم.نزدیک های ظهر بود که به یه ساحلی رفتیم که منو یاد خانواده دکتر ارنست می نداخت،یه فضای خیلی جمع جور که برامون میز گذاشتن و بساط ناهار رو چیدن.یه غذای مشتی پر و پیمون.یه دل سیر خوردیم.تو اون جزیره بالای یکی از درخت ها یه اژدهای کومودور هم دیدیم که غضبناک به ما نگاه می کرد،خیلی مزاحمش نشدیم چون ترسیدیم گاز سمی اش رو نثارمون کنه.
اژدهای کومودور
سور و سات ناهار
میرزاقاسمی فیلیپینی!
بعد از خوردن ناهار شاهانه مون و کمی لم دادن وعکس گرفتن تو اون محوطه راهی منطقه بعدی شدیم.یه منطقه فوق العاده.وقتی رسیدیم متوجه شدیم مثل منطقه های قبلی دور تادورمون صخره های بلند هستش ولی راهنمامون گفت:از قایق پیاده بشید و همراه من بیاید،رسیدیم به یه سوراخ کوچیک که باید کاملاً خم می شدیم و مچاله که وارد اون فضا می شدیم.واااااااااای،کی فکرش رو می کرد داخل اون سوراخ یه محوطه حوضچه مانند باشه که میشه توش شنا کرد.بی نظیر بود،حیف که من نمی تونستم اون فضا رو به تصویر بکشم که واقعا امکان عکسبرداری با لنز من نبود.(البته یه نماش رو تونستم بگیرم)اصلاً اونجا رو باید بلعید نه اینکه عکاسی کرد.اینجا رو Secret Lagoon میگن.
من چه طوری از این سوراخ رد شدم؟
حوضچه داخل دهنه سوراخ
خیلی تو این منطقه توقف نداشتیم و باید به سمت ساحل دیگری می رفتیم.یه ساحل پر از نخل های سر به فلک کشیده که در حال سان دیدن از ما بودن!یه چرخی هم تو اون ساحل زدیم و بعد از گرفتن عکس های یادگاری به سمت ساحل ال نی دو حرکت کردیم.تو مسیر ویلاهای قشنگی رو می دیدیم که برای ما فقط مجوز دیدنش صادر شده تا همیشه، نه اقامتش! تو راه برگشت همش داشتم تصویر مناظر دلفریب اونجا رو مرور می کردم و اینکه هیچ وقت ال نی دو را فراموش نخواهم کرد و آرزوی دیدار دوباره اش رو دارم.(هرچند که دوستی میگفت هر جایی رو یک بار باید ببینی،دفعه های بعد برات تکراری میشه!)ولی ال نی دو ،برای من طفل 5 ساله ای است که دوست دارم چندین سال بعد وقتی که قد کشیده و بزرگ شده و در آستانه جوانی است،باردیگر ببینمش و در آغوشش بگیرم به یاد همان لطافت و زیبایی دوران کودکی اش.
با بدنی ظاهراً خسته ولی روحی به آرامش یافته و سرشار از انرژی به سمت خونه می ریم که یک شب دیگه رو در ال نی دو سر به بالین بزاریم.
دل نوشت:
دل ام عجیب گرفته است
آنقدر که خندههایت هم
شادم نمیکنند دیگر.
کاش هیچ عکسی به یادگار نمیگرفتیم!
سنگ سوراخ شده یا سنگ دوربین:
نظر اول: نشانه راحتی بوده و پیدا کردن محل دفینه راحت می باشد. به معنای دیدن است. می خواهد بگوید که اگر نگاه کنی، میبینی . بعد از خودش یک یا دو نشانه دیگر باید پیدا شود. چشم را روی قسمت بزرگ سواخ می گذاریم یعنی از طرفی که قطرش زیاد است نگاه می شود. مثل اینکه از دوربین نگاه می کنید. منطقه ای که با چشم دیده می شود باید به دقت بررسی شود، تخته سنگ نشانه دار یا یک منطقه فرو رفته و یا منطقه ای مثل تپه کوچک جستجو شود. هر نشانه ای که پیدا کنید نشان از نقطه پنهان شدن دفینه می باشد.
نظر دوم : اگر روی تخته سنگی باشد که قابل جابجا کردن نباشد در این صورت خیلی مهم است. نشانه یک قبر است می بایست از سمت تنگ سوراخ به آن نگاه کنید، بدون آنکه صورت و چشم خود را به آن بچسبانید. حداکثر حدود 70 تا 77 متر جلوتر، باید جایی باشد که چند سنگ بزرگ را بر روی هم چیده باشند و یا جلوی تخته سنگی بزرگ فرورفتگی وجود داشته باشد.
نظر سوم: منطقه ایی که در نقطه مقابل از سوراخ دیده می شود قبرستان می باشد. هر علامت صلیب یا جوغان کوچک روی سنگ دوربین نشان از یک مرده است. ممکن است در آن مکان، قربانگاه نیز باشد. یعنی ممکن است مکان نذر شده را نشان دهد.
پستهای فیسبوک|اس ام اس عاشقانه|خنده دار
مورد داشتیم چهارتا دختر داشتن امتحان راهنمایی رانندگی میدادن
مامور به دختره که پشت فرمون بوده گفته ردی
دختره گفته چرا؟!
گفته از لاین خارج شدی!
دختره زده زیره گریه که ، جناب سروان به جون خودم پیشنهاد دوستی زیاد میدادن
واسه این از لاین اومدم بیرون
اون سه تا دختره پشتی هم داشتن سریع لاین و نصب میکردن
مامور الان تو کماست واسش دعا کنید..!
.
.
.
.
پسر ۱۳ ساله نوشته دیشب طمع بوسه اش را نچشیدم
اونوقت من اولین باری که با یه دختر قرار داشتم ۲۲ سالم بود
از شدت استرس جای اینکه به خودم ادکلن بزنم به آیینه زدم
.
.
.
.
دختره هنوز سنش ۲ رقمی نشده تو گوشاش النگو انداخته به نافشم گوشواره
اونوقت من دفعه اولی که سوراخ نافمو دیدم دو روز گریه کردم
فکر می کردم سوراخ شدم کم کم بادم خالی میشه میمیرم
.
.
.
.
فیسبوک- آخرین بازدید : ۶دقیقه قبل
پلاس- آخرین بازدید : ۲دقیقه قبل
ویچت- آخرین بازدید : ۷دقیقه قبل
وایبر- آخرین بازدید : ۱۰دقیقه قبل
درس- آخرین بازدید : ترم قبل :دی
.
.
.
.
نمیدونم جریان چیه هر وقت تنهایی قلیون میکشم بهم حال نمیده
دوست دارم یکی باشه با هم بکشیم…. !
بعد وقتی یکی هست با هم میکشیم دوست ندارم بهش بدم بکشه…