بیشتر بنای این مسجد از خشت و گل ساخته شده و تاریخ این بنا به صدر اسلام بر میگرده و ستونهای پهنی داره.
این مسجد در تاریخ معماری اسلامی ایران اهمیت زیادی داره و با مسجد تاریخانه دامغان قابل مقایسه اس و حتی خیلی از تاریخ دانها اینجا رو قدیمی ترین مسجد ایران میدونن و جالبه که بدونین با وجود قدمتش هنوز هم نماز در اینجا برگزار میشه
این متن رو از یکی از گروههای اجتماعی ساکنین کانادا برداشتم و اینجا قرار میدم خوشحال میشم نظرتونو در موردش بدونم ..
کانادا کشور خیلی بدیه... یادتون باشه که فکر مهاجرت به این کشور رو نکنین. به این دلایل :
-اینجا یک نظام پزشکی داره که آدمها رو همین طور بی دلیل مجانی معالجه می کنه. مثلا اگر برین بیمارستان هزینه ویزیت دکتر، معالجات، عمل جراحی، اتاق بیمار، غذا و داروی بیمار و خیلی چیزهای دیگه رو دولت می ده. آخه جون من کدوم کشور یه همچین کار احمقانه ای می کنه. تازه تو اکثر اتاقهای بیمارستانها تلویزیون هست. برای بچه ها وسایل بازی هست. برای همراهان اتاق انتظار هست که گاهی وقتها هم توش قهوه و شکلات مجانی گذاشتن. از همه بدتر اینکه مریض چون قرار نیست پول بده می تونه آزادنه در محیط بیمارستان بچرخه. ساعت ملاقات هم به طرز احمقانه ای معمولا از صبح شروع میشه تا شب.
-اکثر پیاده روها و خیابونهای شهرها پر از چمنه. آدم حالش بهم می خوره اینقدر سبزی می بینه. اَه. آخه اینم شد کار. بدتر اینکه هی شهرداری میاد سر این چمنها رو می زنه و مرتبشون می کنه. تازه اینجا این قدر پارک و بوستان هست که آدم نمی دونه کدومشون رو بره. این یکی که خیلی بده. آخه آدم گیج میشه و گیجی هم برای سلامتی مضره.
-اینجا مدرسه ها مجانیه. تازه تو این مدرسه های مجانی تو هر کلاس معمولا بیشتر از ۲۰ تا شاگرد نیست. تا دلتون بخواد در اختیار این بچه ها وسایل بازی و امکانات آموزشی گذاشتن. . آخه فکر نمی کنین چقدر بچه ها فاسد میشن وقتی فکرشون آزادنه کار می کنه و می تونن از خودشون ابتکار به خرج بدن. بدتر اینکه خیلی از بچه ها تو مدرسه دو تا زبون یاد می گیرن و وقتی دیپلمشون رو می گیرن دو تا زبون انگلیسی و فرانسه رو عین هم صحبت می کنن و می نویسن.
-دولت برای اینکه مردم رو خر کنه به اونهایی که بچه دارن هرماه یه پولی می ده. احمقانه اینه که اگر کسی در آمدش کمتر باشه پول بیشتری می گیره.
-بیشتر راههای کانادا اتوبانه. آخه تو رو خدا یکی نیست بگه اتوبان باعث میشه آدم راحت تر باشه و این خیلی بده. بدتر اینکه اکثر این اتوبانها عوارضی ندارن و همین طور مجانی می ری توشون. تو رو خدا می بینی مالیاتی که از ما میگیرن رو صرف چه بریز و بپاشهایی می کنن.
-تو این کشور عجیب و غریب خدمات آزمایشگاهی مجانی؟. آخه آدم این رو به کی بگه. وقتی میری آزمایشگاه نه تنها خون و ادرار و اونی که نمیشه اسمش رو گفت مجانی آزمایش می کنن نتیجه آزمایش رو مستقیم می فرستن برای دکترت که مریض به زحمت نیفته. این دیگه قابل تحمل نیس.
-بدترین چیز اینه که تقریبا همه اتوبوسهای مدارس اینجا به یک شکلن. همه به رنگ زرد آخه فکر می کنن اگه رنگ اتوبوس زرد باشه بهتر دیده میشه و خطر تصادفش کمتره و بچه ها جونشون بیشتر در امانه. از اون احمقانه ترش اینه که وقتی سرویس مدرسه وا میسته که بچه ها رو سوار یا پیاده کنه کلی چراغهای عجیب غریب دور و ورش روشن میشه و همه ماشینها در هر طرف خیابون که باشن وامیستن تا بچه ها با امنیت کامل تو خیابون تردد کنن. آخه چه اهمیت داره که چندتا بچه در طول سال به خاطر تصادف بمیرن که اینا این همه مردم رو به زحمت میندازن.
-اگه بخوای تو کانادا یه کار جدید راه بندازی اینقدر بهت اطلاعات مجانی میدن که دیگه بالا میاری. از وب سایتهای دولتی بگیر تا مشاورای حضوری که همین طور پول مالیات رو به عنوان حقوق بهشون میدن تا به یه عده که می خوان ایجاد کار بکنن کمک کنن. آخه اینم شد کار. چرا باید از آدمهایی که طرحهای خوب تو کلشونه حمایت کرد. چرا دولت تا ۲۵۰ هزار دلار به این جور آدمها وام میده. چرا شهرداریها از این آدمهای مبتکر حمایت می کنن. این دیگه چه وضعشه بابا.
-از سیستم بد اداری اینجا هر چی بگم کم گفتم. بیشتر کارهای اداری اینجا یا از طریق اینترنت انجام میشه و یا از طریق تلفن. برای اینکه نکنه کارمندهای تنبلشون بخوان با ارباب رجوع سر و کله بزنن بیشتر کارها رو از راه دور و در اسرع وقت انجام می دن. این دیگه نوبرشه والا.
-اینترنت تو کانادا سانسور نمیشه. اینم شد کار.. من که اصلا سر در نمیارم
-تو خیلی از شرکتهای بزرگ وقتی کارمندها میرن سر کار اصلا کارت نمی زنن. اصلا کسی ازت نمیپرسه کی اومدی کی رفتی. این دیگه چه وضعشه. اون وقت با این وجود اکثر کارمندها به موقع میان و به موقع میرن
-اینجا تقریبا هر کس هر جوری دلش بخواد لباس می پوشه و دین هم آزاده و هر کسی هر دینی که بخواد داره. کسی اصلا ازت سوال نمی کنه که دین و ایمونت چیه. یا اصلا دین و ایمون داری یا نه. این دیگه انتهای بی شعوریه
-نظام بانکی اینجا حال آدم رو بهم می زنه. بیشتر کارها اتوماتیک انجام میشه. پرداخت قبضهات رو میتونی اتوماتیک کنی. دریافت حقوقت اتوماتیکه. خیلی از کارها رو از طریق اینترنت انجام می دی. دستگاههای خود پرداز همه جا ریخته که بتونی راحت پول بگیری یا کارهای بانکیت رو انجام بدی. کارتهای اعتباری و خطهای اعتباری و غیره و غیره تو رو از اینکه به دوستان و آشنایانت برای گرفتن پول مراجعه کنی بی نیاز می کنه. همینه که آدمها از هم فاصله می گیرن. چون هیچ کس از کسی طلبکار نیست کمتر به هم دیگه تلفن می زنن
-آدم از پلیس کانادا نمی ترسه. بابا پلیس باید ابهت داشته باشه نه اینکه به آدم احترام بذاره. همینه که رقم جرم و جنایت اینجا کمه دیگه. لابد مردم از پلیس خجالت می کشن. چون مطمئنم که از پلیس می ترسن. کشور کم جرم و جنایت که کشور نیست.
-رقم تورم تو کانادا کمتر از سالی ۳ درصده. معمولا این رقم حدود ۲ درصد نگه داشته میشه. اعصاب آدم خرد میشه از بس که قیمتها زیاد نمیشن. احساس می کنی که هیچ تحرکی تو اقتصاد این کشور نیست.
اگه بخوایم از بدیهای کانادا بگیم این لیست سر به فلک می کشه ولی همین چند مورد کافیه. دیگه به اینکه فروشنده ها خوش برخوردن، پلیس از آدم رشوه نمی خواد، مردم به هم احترام می ذارن و خیلی چیزهای بد دیگه اشاره نمی کنیم...
استاد عباس کیمنش را بیشتر با عنوان تخلصش یعنی مشفق کاشانی میشناختیم. شاعر برجسته و توانمند کشورمان که روز گذشته در آستانه نود سالگی درگذشت. به همین مناسبت در ادامه بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی که تیرماه سال 92 برگزار شد، بازنشر داده شده است. رهبر انقلاب در این سخنان کوتاه به امتیازات شاعرانگی او اشاره کردهاند.
باز هم مواضع آفسایدی علی مطهری سکوت مجلس شورای اسلامی رو شکست ، دیروزی در شرایطی که علی مطهری به بهانه نطق میان دستور به تکرار مواضع خود در قبال حصر سران قتنه وغیر قانونی خواندن این حصر پرداخت ،برای لحظاتی فضای مجلس متشنج شده ،و اعتراض نمایندگان رو به دنبال داشت ...! تا جاییکه بالاخره حجت الاسلام ابوترابی برای بازگشت آرامش به فضا اعلام تنفس و برای دقایقی مجلس را تعطیل کرد !
**********************************************
متن بالا چکیده ای از خبر هایی بود که راجب اتفاقات اخیر مجلس بود، اقای مطهری باز هم نقاب از مواضع و نظرات آفسایدی خودش برداشت ...! که آخرش هم به درگیری فیزیکی و... ختم شد! حصر فتنه گران رو غیر قانونی میدونند اما خیانت آنها به مملکت خود را کاملا قانونی و اسلامی ...! توهین به مقدسات ، توهین به ولایت فقیه ، تجاوز به حقوق مردم و بیت المال همه و همه جز مواضع قانونی و عقلانی ایشون محسوب میشه ! اما حصر سران فتنه خلاف قانون میدونند،
اما آقای مطهری شک نکنید که روز 9 دی همان روز اعدام سران فتنه بود ، و صد ها نفر از امثال شما هم نمیتوانستند مانع این عمل شوند اگر می بینید این اتفاق نیفتاد مردم فقط و فقط به واسطه و رأفت مقام معظم رهبری دست از محاکمه برداشتن و به قانون واگذر کردند.! اگر الان اوضاع رو مساعد میدونید و هر حرفی رو بدون هیچ تاملی میزنید،
مطمئن باشید این دوران نیز به پایان خواهد رسید توپ فعلا در میدان شما میچرخد ...!نمونه اش همان دفاع اصلاح طلبان امروز در صحن مجلس ...! اما روزگار این دولت نیز مانند سایر دولت ها به پایان خواهد رسید.!
اگر این اقدام مردم اینقدر به شما جرئت داده است که اینطور در مقابل خواسته ی مردم قد علم کنید مطمئن باشید همین مردم هم میتوانند سرنوشت سران فتنه را برای شما هم بنویسند ! هنوز یادمان نرفته 3 آذر در دانشگاه فرودسی مشهد چطور مقصر همه ی اتفاقات مربوط به فتنه را رهبری میدانستید ...: یادتان هست حرف هایتان :
:." در انتخابات سال 88 رهبری نظرشان را روی احمدی نژاد میدانستند و همین ریشه ی فتنه بود ...".:
اینجا کوفه نیست و ما هم مردم کوفه نیستیم که علی تنها بماند، اینجا ایران است مهد فرزندان خمینی بت شکن و رزمندگان فرمانده سید علی ، کاملا واضح است که پشت شما به چه کسانی گرم است که اینقدر آزادانه نظریات خود را بروز میدهید اما مطمئن باشید اگر کاملا در آزمون انقلاب مردود شوید دیوارتان به به ثریا که نخواهد رسید هیچ بلکه به زیر زمین خواهد رفت ...
پ.ن : بصیرت که نداشته باشی امامت را ریشه فتنه معرفی میکنی ...!(چناچنه این انگشتر را از دستم درمی آورم علی را از خلافت عزل میکنم )
مــن اینجا را دوست دارم؛ به چند دلیل: یکی اینکه اینجا با «کلمه» با شما صحبت میکنم. در واقع، اینجا واسطه بین من و شما، الزاما «کلمه» است. کافه چای کوفسکی، فوتوبلاگ نیست. فیسبوک نیست، توئیتر نیست، یک صفحه ساده است -مثلا شکل یک فایل Word- برای آنکه چیزکی بنویسم و شما آن را بخوانید. در واقع اینجا، «خواندن» است که اصالت دارد، نه «دیدن».
دوم اینکه اینجا را به خون جگر سر پا نگه داشتهام. بسیاری شده که حوصله نوشتن نداشتهام، انگیزه نداشتهام، اصلا دل و دماغی نبوده که بخواهم چیزی بنویسم و دست آخر، کسی کامنت گذاشته که: «آپدیت نمیکنید؟» در چنین شرایطی، کوشیدهام بر فراخناکی روحم فائق آیم. غالبا دست بردهام به کیبورد و چیزکی -ولو کوتاه- نوشتهام و گذاشتهاماش روی این صفحه.
دیگر آنکه اینجا را افرادی میخوانند که دوستشان دارم. دوستانی دیده و نادیده دارم که پیگیر مطالب این صفحهاند و آن را در فیدریدرهاشان وارد کردهاند و گاهی وقتها، در شبکههای اجتماعیشان، به مطالب اینجا لینک میدهند. دوستانی که گاهی وقتها، بیرحمانه شلاق نقد آخته میکنند و گاهی وقتها به لطف، این صفحه و نویسندهاش را مینوازند. دست هر دو گروه را میبوسم.
پس، اینجا باید به همین شکل باقی بماند؛ اقلا برای من. میکوشم که همچنان سرپا نگاه دارمش و گاهی، خردهیادداشتی بنویسم و بگذارمش اینجا. جدای از این صفحه، گاهی وقتها در اینستاگرام هم عکسی میگذارم. عکسهایی که همچنان در زمان انتشار، پیوندش را با «کلمه» حفظ میکند. آنجا، هیچ ارتباطی به اینجا ندارد، گرچه نقاط مشترکی دارند هر دو -از جمله اینکه هر دو را من به روز میکنم- اما در هر دوی این صفحات، عناصر منحصر به فردی وجود دارد: یکی با «کلمه» میکوشد مخاطب داشته باشد و از عکس هم به ضرورت بهره میگیرد، دیگری با «عکس» سخن میگوید و از کلمه، به ضرورت استفاده میکند. توضیح اضافه بس است؛ میتوانید اینستاگرام من را، در این آدرس ببینید: